یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش


بار دیگر موراکامی ! اینبار داستان بلند .
این کتاب اولین داستان ( یا بشود گفت رمان) ای است که از موراکامی خواندم . برنامه دارم بعدن تعقیب گوسفند وحشی را بخوانم .
کتاب بر خلاف انتظارم خیلی عادی بود ... انتظار داشتم با داستان های کوتاه هاروکی فرق داشته باشد ، ولی شاید این هنر نویسنده بود که ثابت کند میتواند دیواره ی بین داستان های بلند و کوتاهش را بردارد !
 قسمت هایی از آن خمیازه آور بود . انگار که کتاب روانشناسی ، علم اقتصادخمیده ، آشپزی یا حتی اصول مد میخواندم . باور کنید من خواننده ی تنبلی نیستم ولی واقعن نمیتوانم مباحث تخصصی را در یک کتاب داستان تحمل کنم !
کسل کننده بودن دیالوگ ها یقینن به این خاطر است که نویسنده تا حد زیادی سعی میکند به دنیای واقعی نزدیک و نزدیک تر باشد . لذا روند پیشبرد داستان در دیالوگ ها کمرنگ است . یعنی میشود بعضی دیالوگ ها را اصلن نخواند بدون اینکه به اصل و پیرنگ داستان ضربه بخورد ...

(پیشنهاد میکنم به ادامه مطلب سر بزنید ،اللخصوص بخش درباب سانسور !)

گفتم اصل و پیرنگ داستان ... پیرنگ داستان چیز زیادی نیست . قرار نیست ماجرایی شروع شود و در نقطه ی اوجی به پایان برسد.
بعد از خواندن داستان شخصیت اصلی داستان تغییر زیادی نکرده و به نظرش همان آدم بی رنگ ابتدای داستان است .
 در روند خواندن کتاب شما ماجرای پر سوز و گدازی را طی نکرده اید ، بلکه فقط با بخشی از زندگی شخصیت اصلی داستان آشنا شده اید .
در داستان های موراکامی همین را میشود دید ،یک چیز ساده، بدون اینکه منتظر چیز بهتری باشی. یا فکرت به گذشته یا آینده باشد !

.::خطر لوث شدن ، مساله اینست ! ::.

باید ذکر کنم در این کتاب چیزی نیست که بخواهد لوث شود ! 
یعنی ذهن عجیب موراکامی ، سبکی از روایت را ابداع کرده که در آن قابلیت لوث شدن بیگانه است ... ! مثل داستان های آگاتا کریستی نیست که اگر یک کلمه اش را لو بدهی ، مثل سوراخی در بادکنک ، کل شالوده ی از پیش آماده شده ی نویسنده بر هم بریزد .

در این کتاب لوث شدن معنا ندارد ! ... پس ایرادی ندارد که در شالوده ی داستان نفوذ کنم

 
کتاب سوکورو تازاکی و سال های زیارتش به بررسی گذشته و حال شخص تودار و غیر اجتماعی ای به نام سوکورو میپردازد او ساکن توکیوست ، شهری که به گفته نیویورک تایمز غمگین ترین مردم جهان را در خود جای داده . حال با این اوصاف سوکوروی تنها را در توکیو تصور کنید !

این تنهایی او را میرنجاند . حس میکند نمیتواند مأمنی برای آسودگی بقیه باشد. آدمها با او معاشرت میکنند دوست میشوند و بعد یکباره او را ترک میکنند .
با این حساب سوکورو در باره ی خودش یک شکسته نفسی همیشگی دارد. از قیافه اش خوشش نمی آید و فکر میکند زشت است در حالی که چنین نیست . همینطور بار ها به آدم های دورو برش اعتراف به بی رنگی اش میکند ولی با مخالفت آنان مواجه میشود !
 اعتقاد رسمی اش درباره ی خود اینست که برای دیگران بدترین گزینه برای دوستی است .

این اعتقاد وقتی رقم میخورد که چهار دوست صمیمی دوران دبیرستانش به یک باره به او میگویند که دیگر نمیخواهند با او ملاقات کنند یا حرف بزنند. و از اکیپ دوستانه ی 5 نفرشان می اندازندش بیرون . بدون آنکه دلیلش را بگویند .

و اما 16 سال بعد از این اخراج بی رحمانه . سوکوروی 30 و خورده ای ساله به اصرار دوست دخترش ،سارا ... کمر به حل این مشکل میبندد . مشکلی که بار ها و بار ها در کتاب تحت عنوان خاطره یاد میشود و دیگر نمیشود اسمش را مشکل گذاشت .

سارا به او میگوید این زخم هرچند مدت هاست دلمه بسته ، ولی خونریزی داخلی اش 16 سال است که ادامه دارد . پس باید برود و ته و تویش را در بیاورد تا بتواند بدون این بار سنگین که ناخود آگاه او را میرنجاند به زندگی ادامه دهد.
سارا اطلاعاتی از چهار دوست قدیمی سوکورو بدست می آورد او را وادار میکند دوستانش را ملاقات کند و پرده از راز اخراج شدنش بردارد .
 به امید اینکه با این کار سوکورو دیگر حس بی رنگ بودنش را کنار بگذارد . و بتواند یک رابطه واقعی با سارا داشته باشد . هرچند کتاب دارای حفره های فراوانی است و شاید در متن اصلی (که مسلمن بدون سانسور است) بشود منظور اصلی نویسنده را دریافت.

.::در باب سانسور ::.
بخش های زیادی از کتاب (در ترجمه نشر چشمه !) به آکولادی که تویش با 3 تا نقطه پر شده بر میخورید . این یعنی مترجم واقعن نتوانسته سر و تهش را جمع کند و رسمن بهتان میگوید ما این بخش را سانسور کرده ایم . لطفن خودتان با تخیل خودتان باز سازی اش کنید !! این ترفند بسیار موثر واقع شده و ما چیز هایی را تخیل کرده ایم که حتی خود موراکامی هم نمیخواسته و بسی فان بود !
من البته قبلن در جایی نقل قولی از موراکامی را خوانده بودم که میگفت : به فلان و بهمان دلیل ، چیز های غیر اخلاقی نمینویسم .
شخصآ نمیدانم تعبیرش از غیر اخلاقی چیست ! در این کتاب شاهد بودیم که یک صفحه شامل هفت الی یازده تا آکولاد بوده ... یعنی به طور میانگین در هر خط یک دانه مورد {...} پیش می آمد و برای ما جای بسی تعجب بود که موراکامی تعبیرش از غیر اخلاقی چه بوده !

 
sina S.M
مداد رنگی
۲۷ بهمن ۱۰:۵۷
تو فرهنگ انتشارات ما,یه بوسه ی ساده رو هم آکولاد میگیرن.من شک ندارم منظوره موراکامی از "غیر اخلاقی" صحنه های مستهجن بوده,نه بوسه ای که یکی از روش های معقول و مرسوم احساست انسانیه:)))
پاسخ :
بوسه توی کتاب سانسور نمیشه !
اگر این کتاب رو بخونید متوجه منظورم میشید که واقعن صحنه های مستهجن توش بوده ! خیلی جاها مترجم سر و ته قضیه رو بدون آکولاد سرهم آورده ، اونجاهایی که آکولاد وارد میشه خدا میدونه چخبر بوده !
البته من فکر میکنم منظور موراکامی از غیر اخلاقی یعنی دید هنری داشتن نسبت به صحنه های ... !
مثل کارای گابریل گارسیا .
نا دیا
۲۳ بهمن ۲۰:۴۶
مو رو از لای ماست می کشی بیرون :|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان