یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

معرفی دو آهنگ + آمریکای باستان !

آهنگ نیمکت !


من دیوونه ی این آهنگم ! شاید به خاطر نوستالژی ای که رو من داره ! وقتی سریال نیمکت پخش میشد من بودم و خودم ...


خیلی به تاریخ آمریکای باستان علاقه مند شدم ! مایا ها آزتک ها اینکا ها ... زمانی که دولت استعمارگر اسپانیا در 1500 میلادی قدم به خاک آمریکای مرکزی گذاشت ... تمدنی پنهان را کشف کردند که در فرهنگ و پیشرفت با مصر باستان رقابت میکرد ...


تمدنی که خیلی قبل تر از آنکه زیر چکمه های اسپانیایی ها نابود شود ... رو به زوال بود ...

 

راستی این آهنگو هم پیشنهاد میکنم ! اگر مثل من در موسیقی گوش دادن عام پسند هستید و فقط چیزایی رو میتونید تا آخر گوش بدید که نوعی جذابیت شایسته پرستش دارند !   all about that bass نام آهنگ هستش!
sina S.M
لـونا ..
۱۳ فروردين ۰۳:۵۹
بیا یه کتاب مناسب برای مطاله بهت پیشنهاد کنم و بعد ربطشُ به پستت هم بگم
همه میمیرند - سیمون دوبوار 

تو اونجا یه مردیه که هیچوقت نمیمیره و هی باهاش تاریخُ و آدما رو مرور میکنی و یجاهایی این یه سفر میره آمریکایی که تازه کشف شده بود و ویرانه ی اون تمدن ها و سرخپوست ها . من اون جاهای کتابُ با یه آهنگ تبتی سنتی میشنیدم و واقعا انقدر روم تاثیر میذاشت که کم میموند وسط خیابون های های گریه کنم [ معمولا تو راه دانشگا و هنگام پیاده روی یا سوار اتوبوس کتاب میخونم ]
پاسخ :
البته اینی که معرفی کردی کتاب صوتیه ... که خیلی هم کتاب حساب نمیشه ... بلکه مقوله جدای خودشو داره ...
 کتاب خوندن همت والا تری میطلبه !!

هرچند نمیخوام بگم تو بی همتی ، چون من خودم تو راه یا آهنگ گوش میدم یا رادیو ... (:

راستی هرچی فکر کردم نفهمیدم چرا باید ماجرای سرخپوست ها رو با آهنگ تبتی ملایم کنن ... شاید چون اونقدر وحشیانه سرخ پوست ها رو تارو مار کردن که موسیقی مخصوص خودشون در جایی ثبت نشده باشه و به جاش از آهنگ تبتی استفاده میکنند
( احتمالن سیمون دوبوار با خودش گفته :
 تبتی یا سرخپوست ،
فرقی نداره ،
چیزی که زیاده آدم بدبخته که قیافه هم نداره ! )
لـونا ..
۱۳ فروردين ۰۳:۵۲
وااای ! 
اشک تو چشام جم شد از ذوق شنیدن این آهنگ ..
چقد این سریال خوب بود . این و چند تای دیگه که همون بازیگرا بودن و الان اسمشون یادم نیست ..

چقدر بلاگت خوبه , چقدر خوبه که مینویسی ، چقدر خوبه که انگیزشُ داری :×
من خیلی دچار از هم گسستگی سلول تحتانی شدنم اخیراً . واقعا نمیتونم اونجور که دوست دارم تو وبلاگ نویسی پیگیر باشم 
پاسخ :
برای نوشتن کمی بهونه لازمه ! من قبل از اینکه سال تحصیلی جدید شروع بشه موضوع برای نوشتن تو وبلاگ نداشتم ...
ولی الان اینقدر ماجرا برام پیش میاد که مخم داره میترکه و فکر نکنم تا 10 سال دیگه بتونم حتی نصفشونو به یاد بیارم ... برای همین مینویسم و مینویسم !

بودن در اجتماع هر چند از طرف من تکذیب میشه ولی بهترین راه برای ادامه ی یک وبلاگ ( و یک زندگیه !) مردم بهت میفهمونن کدوم فکرت ارزش اینو داره که با طلا بنویسی و کدوم فکرت حتی ارزش فکر کردن رو هم نداره ...
گابریل گارسیا هم گفته بود که باید بین مردم بره ، تو کافه ها و خیابون ، تا بتونه بنویسه :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان