یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

Repost شنبه ۱۹ فروردین

این Repost تکه کوچکی از پست بلند و بالای ۱۹ فروردین است. 


دشمن جان که همچنان در بلاکی تاریخی مرا نگه داشته . امروز موقع ناهار کلمه ای با من حرف نزد. (لابد میپرسید چرا اصلن موقع ناهار کنار هم نشسته بودیم ؟! علتش این است که دشمن جان سابقن دوستم بوده اند و خب ما یک سری دوستان مشترک داریم ... که هنوز ما را به هم پیوند میدهد. برای همین زیاد پیش می آید که علی رغم میل هم ، در جمع های مشترکی هستیم )

داشتم میگفتم . موقع ناهار حرف نزد. ولی خب حرف زدنمان این طوری بود. من یک چیزی به علیرضا میگفتم و علیرضا جوابم را میداد بعد دشمن جان به حرف علیرضا واکنش نشان میداد و از آن طرف دوست دیگری به این حرف جواب میداد و خب بدین شکل میگذشت. 


موقع ترک ما ، گفت : سینا کیف داری ؟ 

گفتم : نه ...


در واقع باید تعجب میکردم. ولی آنقدر این سوالش عجیب بود که حتی مغزم اجازه نمیداد آن را به عنوان یک مقوله تعجب ناک در نظر بگیرد. عجیب از این نظر که در چند ماه گذشته ایشون حتی من را به اسم فامیل هم صدا نکرده بود که حالا میگفت سینا. 


کیفش را گذاشت روی میز ... 

گفت : میخوام جبران مافات کنم . 


فهمیدم. میخواست سوغاتی بدهد . چون وقتی گفت جبران من فهمیدم منظورش جبران آن سوغاتی است که قبل تر برایش برده بودم . زمانی که یک جمع ۶ نفره جمع و جور داشتیم و موقع سفرم از اصفهان ۵ تا بسته سوغات اوردم براشون . 

گفتم از کجا ؟ 

گفت : منطقن یزد دیگه !

نمیدانستم از چه لحاظ منطقی بود که سوغاتم از یزد باشد. شاید چون اصالتش یزدی بود . . . ولی خب با این حساب منم اصالتم چینی بود که برای یکی از چین سوغات اورده بودم.


یک بسته بزرگ بود ! نمیدانستم این را چه تلقی کنم. گیج بودم. آنقدر گیج که نفهمیدم کی و از کدام طرف رفت. فقط دیدم محو شد. 

علیرضا گفت : فکر کنم میخواد آشتی کنه ... 


گفتم : نمیدونم .شایدم میخواد پول اون سوغاتی رو که قبلا بهش دادم برگردونه که منتی سرش نباشه . 


نظریه دوم با وجود بدجنسانه بودنش میتوانست راست باشد. اگر واقعا این سوغات به معنای آشتی نباشد چه ؟ 


...
نوشته بالا برای ۱۹ ام بود و الان ۲۸ فروردینه
از قضا معلوم شد سوغاتی فقط جهت تلافی بوده . چون من تتها کسی بودم که در کل دانشگاه ازش سوغاتی گرفتم . و در ضمن دلیل دیگر : وقتی رسیدم خانه آنبلاکش کردم تو تلگرام . ولی اون اینکارو نکرد . پس نمیتونست به معنی اشتی باشه . فقط به معنی تلافی سوغاتی ای بود که پاییز بهش داده بودم .چقد یه ادم میتونه کثیف باشع !!! البته کار درستی کرد . چون ممکن بود بعدا منت بذارم سرش !! 

مثل کاری که الان میخوام بکنم ^^
مخاطب از اینجا به بعد پست پرتقال است :

هما (پرتقال) دو هفته گذشت و هنوز چیزی که قرار بود بهم پس بدی رو ندادی ! 
(: 

مثل اینکه واقعا دزد از آب در اومدی ^_^ 
sina S.M
لیمو ترشـــ🍋
۳۰ فروردين ۰۰:۴۰
بعضی جاها مهم نیته:))
اعتراف میکنم تو اون کامنت ک داده بودید نفهمیدم اشتباهمو   .... الان درک کردم:|
پاسخ :
هان :/ ولی باشه :))
این دفعه سومی بود ک گفتم they was  رو . با این شد  چهارم 

They was پنجم 

.. 
لیمو ترشـــ🍋
۲۹ فروردين ۲۲:۳۴
از وجوه مختلف میشه بهش نگاه کرد!
بعله...در این حد!
پاسخ :
خب وقتی انبلاک نکرده بک دادنش بخوره تو سرش ! 

:/ بعد در این حد چرا they was عاخه ؟
لیمو ترشـــ🍋
۲۹ فروردين ۲۱:۳۹
الان ب نظرم سوغاتیback دادن میتونه کار خوشحال کننده ای باشه:دی^^
حالا طرف اگ علاقه ای به داشتن هرگونه relationship با شما رو نداره بیخیال:/ اهمیتی نداره ک!
پاسخ :
به نظرت راحت تر نبود میگفتی رابطه ؟؟؟ غرب گرایی در این حد ؟؟؟؟
هلما ...
۲۹ فروردين ۱۹:۴۴
خب احتمال نداره که نه برا تلافی باشه و نه برا آشتی؟؟
شما خودتون چرا برا آشتی پا پیش نمیزارین؟؟
بجای برداشت های غیرمستقیم به بار مستقیم پیشنهاد آشتی بدین :)
لای این همه انتقاد بزارین یه تعریف هم بکنم ازتون، بنظر مهربون میایین.

پاسخ :
من اون اوایل قهر چند بار بهش گفتم آشتی کنیم . البته الان اگر بگم احتمال داره رد نکنه چون خیلی وقته گذشته . 
امروز همکلام شدیم باز ... فکر میکنم فرآیند آشتی به طور خود به خود داره پیش میره . 

ولی اینکه من پیش قدم شم یه جوریه . من اصلا اهل ریسک نیستم در اینجور موارد ! چون آرامش و ثبات در روابط اجتماعی چیزیه که خیلی کم تو زندگیم داشتم و ریسکه که بخوام بهمش بزنم ..^^ 

ممنون ! خانم فراستی :))
آراگُل ‌☆
۲۹ فروردين ۱۳:۴۶
سوغاتیش چی بود حالا؟ :|
پاسخ :
:) حاجی بادومی 
Pary darya
۲۹ فروردين ۰۴:۱۹
[:نه والا میخواید منتم بزارین تا دیگ اش نخوردع نباشید
پاسخ :
۴ و بیست دقیقه؟؟ قبل از خواب بوده یا بعدش ؟؟؟
امـ اچـ
۲۹ فروردين ۰۰:۱۰
کاراکتری باشه چون دوستم خودش سیاه قلم کار میکنه و طراحیش عااالیه:)
بالاخره پیدا میکنم!!!!

پاسخ :
:)
امـ اچـ
۲۸ فروردين ۲۳:۵۴
نع منظورم یه جاییه که نقاشیاش مثل همین حالت کاراکتری باشه ولی خودم عکس بدم بکشن برام!! برای تولد دوستم:)
پاسخ :
من خودمم چند بار ملتو کشیدم ولی خب اینکه میگی کاراکتری باشه یکم سختش میکنه ! جوینده یابنده است . بیشتر تو اینستا بچرخید 
+چه کادوی خفنی ! 
محمد رضا
۲۸ فروردين ۲۳:۳۵
این سوغاتیه گویا یه جور تیر خلاص بوده
یعنی یه جور که بیا اینو بگیر دیگه بیحساب شدیم و از اینجا به بعد نه من و نه تو...
البته من علت این قهر نمیدونم
ولی هرچی علت مهم تر باشه به نظرم این پیام بیشتر جلوه میکنه....

پاسخ :
واقعا این تیر خلاص بود ! 

اما خب دوستان مشترکمون نظر دیگه ای دارند و برعکس فکر میکنند وقتشه که آشتی صورت بگیره . 

قهر از جانب ایشونه . به خاطر اینکه وسط یک بحث یه فحش دادم بهش . 

به طور کلی از وصع بینمون راضی ام . 
امـ اچـ
۲۸ فروردين ۲۲:۵۶

آهان... آخه دسترسی نداشتم برم خودم ببینم و اینکه دنبال یه جایی میگردم از این نقاشیا سفارش بدم!!

باشه خب:/

پاسخ :
پیجش خیلی تنوع داره . سر بزنید . هرکدومو خوشتون اومد پرینت بگیرید ! :/ :))
امـ اچـ
۲۸ فروردين ۲۲:۳۹

ولی فک کنم ناراحت شده بودینااااا :دیی

اصن این رفتارا زشته!!!

بله:)

این نقاشیه که گذاشتین کار خودتونه؟

پاسخ :
نه بابا کجاش کار خودمه . یه پیج خارجیه . ادرسشم هست دیگه یه سر بزنین میبینین که یه خارجیه من نیستم . 

.... 
ناراحت نشدم عه !:/
Bahar Alone
۲۸ فروردين ۲۲:۲۳
ندادم والاه!
کنارم نشسته بود..دید:|
Bahar Alone
۲۸ فروردين ۲۲:۰۰
+ اینم اضافه کنم که دختر خالم گفت که نقاشیات طرحای خاصی دارن:|
البته من مخالفم:دی

پاسخ :
اینستای منو نده به این و اون :/ 

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

ولی فکر کنم به این خاطر اینو میگه چون من رئال نیستم و عکس نمیکشم بلکه تخیل و اینا رو هم دخالت میدم ! 

در اصل نقاشی اینه .. بقیه کپی کارند نه نقاش :دی 
Bahar Alone
۲۸ فروردين ۲۱:۵۹
بدترین شرایط ممکن حضور اجباری در جاییه که دشمن یا کسی که حالت ازش بهم میخوره رو باید تحمل کنی..
الان بیان برای منم همین شکلیه. چ بسا هی خاستم اوهاع وار برم نشد:|:/
پاسخ :
خخخ اونجوری ها هم نیست. هر روز با هم دست میدیم.

من با هیچ کسی در دنیای واقعی اونطوری دشمن نیستم که توی دنیای مجازی :دی 

تو مجازی همه غریبن !
 
ولی تو واقعی نون و نمک همو خوردیم :! یه بار پول تاکسی اونو من حساب کردم یه بار پول غذای منو اون حساب کرده ... هر چقدرم گوشت همو بخوریم استخون همو دور نمیریزیم :دی 


هَشت حَرفی
۲۸ فروردين ۲۱:۵۰
هیجده نوزده سالگیم رو تو پستات میبینم :) خیلى بهش اهمیت نده... خیلى از این آدمارو زمان حذف میکنه. خواسته یا ناخواسته واست میمیرن اونقدر که حتى هیچوقت بهشون فکر نکنى...
پاسخ :
راستش دشمنیمون تا حدی هم تقصیر من بود پس سعی میکنم خیلی یک طرفه به این قضیه نگاه نکنم !
امـ اچـ
۲۸ فروردين ۲۱:۰۷
چرا حالا میخواستین منت بذارین:/ 
کلا دوست دارین راجبه همه بد بگین ولی کسی ازتون انتقاد کنه ناراحت میشین:/
چقد عجیبین...
پاسخ :
نه خیرم من ناراحت نمیشم هرچقدر میخواین انتقاد کنین :(

بعدشم اونو شوخی کردم !! دیگه کسی که دانشگاه میره که ازین رفتارا نداره !!! باز حالا دبیرستان بود یه چیزی :دی 

شنوده باید عاقل باشه ام اچ جان :دی 


Pary darya
۲۸ فروردين ۲۰:۳۵
[:چه ادمی،،،واقعا منت میزاشتین سرش؟
پاسخ :
آش نخورده و دهن سوخته شد ها :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان