یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا .......... گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردم 
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا 
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
 آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم

شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع 
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد 
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم

دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشه دهر 
بر سر آتش جور تو کبابش کردم

زندگی کردن من مردن تدریجی بود 
آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم

فرخی یزدی 

sina S.M
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان