یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

داستانی در راه است !

دیشب متنش رو نوشتم .. امروز بازبینی میکنم و اگر ایراد جدی ای نداشت شاید همین امروز ، منتشرش کنم. 


نکته ای که درباره داستان های وبلاگم وجود داره اینه که این داستانا فقط در محیط وب و اصولا مخصوص وب نوشته میشوند ! 


به هیچ وجه بیانگر سبک من نیست . من برای هر جایی به فراخور خواننده هایم داستان ها با حجم های متفاوت مینویسم !


خب این از حجم . اما درباره خود داستان ...


متاسفانه باید بگویم با یک داستان چندش طرفید ! تا حدی تحت تاثیر فیلم ایتالیایی " سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم " نوشته شده و خب ، میدانید کارگردان این فیلم قبل از اکران عمومی اش به قتل رسید . لطفا بنویسید جزو فیلم هایی که هرگز نباید در عمرتان ببینید . البته من هم ندیدم . تنها بریده هایی از آنرا توانستم تحمل کنم و الباقی را متوصل شدم به نقد هایی که در باب این فیلم نوشته شده .


داستان امشب (یا شاید روزی دیگر) رگه هایی از تعفن موجود در این فیلم را داراست . طوری که شاید توانست تغذیه تان را تحت تاثیر قرار دهد. لذا فکر نکنید اینها از تخیل خودم در امده ! نکته بعدی و مهمتر اینکه اگر فکر میکنید جنبه اش را ندارید ، داستان را نخوانید . چون میدانم بازه سنی خواننده ها ممکن است به زیر ۱۵ هم برسد حتا (!) ، و درباره جنسیت اغلب دوستان هم خب همه میدانیم که خانم اند. (فکر کنم چون خانم ها در ایران وقت بیشتری برای فکر کردن دارند و به اندازه آقایون مجذوب و درگیر جامعه نمیشوند .. البته میتوانند بشوند ولی خب باید ازین خانم های ماجرا جو باشن و خب منم ادعا نکردم اینجا همه انواع خانم ها هستند !!! از طرفی آقایونی که اینجایند غالبا درونگرایند ولی خب به قشر خانم های بیان که نگاه میکنیم تنوع بیشتری را شاهدیم ،به دلایلی که عرض کردم )


...  لذا خواهشمندیم که نکات ایمنی رعایت شود . :) 

+ الان توی مترو دو تا از همکلاسی هامو دیدم . میگن پروژه (برنامه نویسی) را زده اند شده ۳۰۰ خط . وقتی بهشان میگویم من هزار خط زده ام ، دهانشان باز میماند . البته من انقدر بدشانسم که مطمئنم آنی که گند زده منم نه اونا :/ 

sina S.M
۱۲ نظر

هنر کلاژ با paint از نرم افزار های پرکاربرد قرون وسطی !

 

 

الباقی کلاژ ها در ادامه مطلب  ! 

sina S.M
۴ نظر

Juicy J Feat. Nicki Minaj,... - Low


sina S.M
۲ نظر

.:: داستان کوتاه ::.

یقه کرواتم را در آستانه ساختمان کمی شل کردم.

و وقتی درب مکانیکی اش با سروصدا باز شد. و از آن رد شدم. 

دیگر با خیال راحت آن کروات را در آوردم ٬ در جیبم نگذاشتم که چروک نشود .

 

با کمک چراغ های ال ای دی به سمت اتاق مدیریت راهنمایی شدم.

فضای غبار گرفته ای بود. وارد اتاق شدم . خانم منشی نگاهی عمیق به من انداخت.

 

- سلام .

 

روی یک ورقه چرک آلود نیم خیز شده بود. و یک خودکار چرک آلود در دست داشت. همینطور میز چوبی ای که رویش مینوشت با هر ضربه خودکار ریتم مزخرفی به آن میگرفت. که اگر بشود گفت ... یک ریتم چرک آلود بود.

موهای چتری اش چرب و صاف بودند. و از پشت عینکی چرب  نگاهم میکرد. میتوانست مرا ببیند. اما من او را نه. 

 

- اوه ... سلام آقای ... 

- مهم نیست. نامم مهم نیست. ما در آن طرف ها نام نداریم.

 (ادامه مطلب)

sina S.M
۲۳ نظر

رابطه فروغ و گلستان به من چه

وسط کلاس داستان نویسی ... 

استاد میگه تو بچگی فروغو دیده ... 


اه .. دست از سرمون بردار فروغ ... نه با شعرات حال میکنم نه میذاری کلاس داستان نویسی به موضوعات مرتبط بگذره .. مُردی که مُردی .. میخواستی مست رانندگی نکنی ...  به من چه ‌‌... 


#میکروبلاگ

sina S.M

این پست را بخوانید #عامریکا

آن یار از آمریکا آمد آی وله ... ! :دی 


کلیک کنید !! مهجور ترین پست محبوب و همچتین محبوب ترین پست مهجور


(محبوب از نظر خودم مسلمن!) 

با تشکر از پرهام برای یاداوری این پست ! 

واقعا لحنم رو ستایش میکنم در اون پست ! عمرا الان بتونم همچون متنی بنویسم . . . (جمله ناتمام است ، کلی کلنجار رفتم برای این بخش .. اخرم به این پرانتز ختم شد ! :") 


راستی ای افرادی که به نظر سنجی رای منفی دادید. همانا بدانید و آگاه باشید که ما بین شما جاسوسانی داریم !!! و نیز تعدادتون کمتر از حدی است که به چشم بیاید :پی


+ باتشکر ویژه از : همراز :) 

و تمامی عزیزانی که مارا در این ... همراهی کردند 

sina S.M
۷ نظر

عمر سایت ، هزار روز !

وبلاگم هزار روزه شد ... ^_^ 



پایین این پست نظر سنجی هست . (موافق/مخالف)


بگید که نظرتون نسبت به این وبلاگ(و نویسنده) مثبته یا منفی . 

البته رای ممتنع هم میشه داد پس الکی رای ندید! 

اولین نفر هم خودم رای میدم : + 

...

قالب وبلاگ موقتی عوض شد :/ 

sina S.M
۲۳ نظر

تاحالا با دختری که بلاکش کرده اید تئاتر رفتید ؟

نمیدونستم کنکور دادن به این جور پارادوکس ها ختم میشه :/// 


روابط بین ادما پارادوکسه ... زبان اختراع شد برای جمع شدن در قبیله های کوچیک ، دربرابر ببر های دندان خنجری و ماموت های پشمالو ... 


بقیه کاربرد های روابط انسانی فقط خرده اضافاتی هستند که بشر در این چند ده قرن اخیر از خودش در اورده .. ما انسان ها برای روابط اجتماعی اینچنینی تکامل نیافته ایم ... 

مگرنه این روابط عامل خودکشی میلیون ها انسان در هر سال ، نبود . 

فکر کنم اگر هنوز در قبایل زندگی میکردیم. هم ببر های دندان خنجری و ماموت ها منقرض نمیشدند هم آمار خودکشی در جهان به این حد هولناک نمیرسید


دریافت 

sina S.M
۳۰ نظر

چی شده آشغال ؟؟؟

کسی ایده ای در این باره نداره ؟؟؟


http://never-giveup.blog.ir/


 فکر کنم من یه حدس هایی دارم :/ 



sina S.M
۸ نظر

میکرو بلاگ ۱



sina S.M
۱۲ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان