اولدوز و کلاغ ها
از صمد بهرنگی کسی خونده ؟
نویسنده ماهی سیاه کوچولو . تبریزی بود و سیاسی . (مثل اکثر نویسنده های آن دوران ) و اینکه توی ۲۹ سالگی غرق شد و علت مرگش هنوزم سواله و توی کتابای زیادی به مرگش اشاره شده (اینا رو از ویکی اوردم باو)
نکنه شوخی میکنید با من ؟ ایشون که کلا تو فاز بچه دبستانیه داستان هاش 😐 البته من فقط اولدوز و کلاغ ها رو خوندم و ناخنکی ام به داستانای دیگش زدم مثل اولدوز و عروسک سخنگو یا کچل کفتر باز .
به نظرتون ارزش داره اون بقیه داستانای کودکانشم بخونم یا یه راست برم سراغ بزرگونه هاش ؟ فکر کنم تلخون لاقل به لحاظ موضوعی برای بزرگتر ها باشه مخصوصا اون قسمتیش که میگه :
بدن گوشتالو و شهوانیشان، آب در دهن جوانان محل می انداخت. برای خاطر یک رشته منجوق الوان یک هفته هرهر می خندیدند، یا توی آفتاب می لمیدند و منجوقهایشان را تماشا می کردند. گاه می شد که همان سر سفره ی غذا بیفتند و بخوابند. مرد تاجر برای هر یک از دخترانش شوهری نیز دست و پا کرده بود که حسابی تنه لشی کنند و گوشت روی گوشت بیندازند.
اگه کسی صمد بهرنگی شناسه لطفا برام بگه ویژگی هاش چیه و نظر خودشو بگه به داستاناش .
راستی این داستان اولدوز و کلاغ ها درسته برا بچه ها بود ولی تکه های عجیبی هم توش بود مثلا دو تا بچه برای نجات دادن یه بچه کلاغ یه سگ گنده رو میکشن !! 😐 بعد اولدوز به یاشار میگه : گناه داره !
بعد یاشار میگه : گناه چیه ؟
دیالوگی که قبل تر هم در ابتدای داستان از زبان ننه کلاغ گفته شد وقتی اولدوز بهش گفت دزدی گناه داره ... و ننه کلاغ گفت : گناه اصلا چیه . گناه اینه که بچه من از گشنگی بمیره .
....
داستان جالبی بود . یک ساعته خواندم حدود ۶۰ صفحه میشد. البته من کلا خیلی کند میخونم و تمرکزم پایینه موقع خوندن و اینم بگم که متن روان و کدوکانه داستان بی تاثیر نبود روی سرعتم . (سرعتی که حتما خیلی از شما بهترش رو دارید )