یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

داستان نویسی

در پایین سه متن را میبینید که از وبلاگ مینوکا انتخاب کردم و خوندنشون خالی از لطف نیست :

1 :

دوست داری داستان بنویسی و همه صدات بزنند آقا یا خانم داستان نویس؟ خیلی عالیه. تا به حال به ورزشکارها با دقت نگاه کردی؟ به نقاش ها چطور؟ به عکاس ها؟ به نوازندگان آلات موسیقی چی؟ بنظرت چی باعث میشه ما این افراد رو از هم تفکیک کنیم؟ بله درسته. رفتار و لوازمی که با خودشون حمل می کنند. اگر می خوای داستان نویس موفقی باشی، باید رفتارها و لوازم های خاصی داشته باشی. در رابطه با رفتار و عادت ها میشه به داشتن ساعتی مشخص برای تمرین اشاره کرد. پیشنهاد می کنم این زمان، دو بار در روز باشه. مثلا، 45 دقیقه بعد از اذان صبح و 30 دقیقه قبل از خواب. در مورد لوازم، باید این موارد رعایت بشه تا حس نویسنده بودن به شما دست بده. داشتن این حس برای ادامه راه خیلی مهمه. یک دفترچه یادداشت با یک مداد (و یا خودکار) باید بیست و چهار ساعته کنار دستتون باشه. حتی موقع خواب باید این دفترچه رو آماده بذارید بالای سرتون. دوم اینکه یک کیف (و یا یک کلاسور) مخصوص نوشته هاتون داشته باشید و مطلبتون رو اونجا نگاه دارید. رایانه، حس نویسنده بودن به شما نمیده. ازش اجتناب کنید و سعی کنید تا مرحله پایانی نوشتن داستانتون، ازش استفاده نکنید.

این مطلب متعلق به minooka.ir است. لطفا آن را بدون اجازه منتشر نکنید. (:


2 :

کسی که می خواد یک داستان نویس موفق بشه، باید به "گفتگو " خیلی اهمیت بده. بنظر شما من موقعی می تونم داستان نویس خوبی باشم که توی اتاقم میشینم و هر چی به ذهنم میاد می نویسم و یا موقعی که با مردم هستم و باهاشون گفت و گو می کنم؟ بدون شک، دومی خیلی گزینه بهتری هستش. حتی برای نوشتن داستان های تخیلی هم، باید از دنیای واقعی کمک بگیریم. پس، بخوای نخوای باید اهل حرف و بحث باشی. پیشنهاد من این هستش که خودمون رو عادت به گفت و گوهای کوتاه (پنج تا پانزده دقیقه ای) بدیم تا بتونیم با افراد بیشتری در ارتباط باشیم.

این مطلب متعلق به minooka.ir است. لطفا آن را بدون اجازه منتشر نکنید.

من خودم  با متن دوم خیلی هم عقیده نیستم ، گفتگو میتونه به هزارو یک راه بره ، یکی از بدی های گفتگو اینه که هر یک از طرفین وقت کافی برای فکر کردن روی حرفش نداره ، من خودم بار ها بعد از یک گفت و گو ، متوجه شدم چه حرف های پر بار تری میتونستم به شخص بگم ولی چون در اون لحظه باید جوابی میدادم که با تفکرات خودم هماهنگ باشه میبایست چیز دیگری که سریع به ذهنم میومد میگفتم . 

در ضمن سطح سواد افراد خیلی ملاک مهمی برای گفت گوست ، در کل  نمیشه همه جوره روی پر بار بودن یه گفتگو حساب کرد . البته شناخت شخصیت انسان ها و سر در اوردن از زندگی خصوصی شان حتمن میتونه کلی ایده داستان نویسی بده ولی خب باز هم هرکسی حاضر نیست از زندگی شخصیش بگه .

به نظرم مطالعه خیلی بیشتر از گفتگو موثره چون میدونیم کسی که این حرف ها رو میگه حتمن از منطق خوبی برخورداره که مطلبش چاپ شده و همینطور میشه تا حدی به زندگی شخصی نویسنده پی برد.

3 :

منظورم از داستان نویس حرفه ای کسی هستش که داستان می نویسه تا بفروشتش و پول در بیاره. داستان نویس غیر حرفه ای هم بنده هستم که فقط برای دل لامصب خودم می نویسم :)) واقعیتش اینه که اگر یکم دقیق بشیم، متوجه میشیم که در نفس کار هیچ فرقی نیست و هم داستان نویس حرفه ای و هم داستان نویس غیر حرفه ای باید تمام تلاش خودشون رو به کار بگیرند تا هر روز بهتر از دیروز بشند و از تمام امکاناتشون استفاده کنند. داستان نویس حرفه ای باید مسئولیت پذیر باشه و در قبال پولی که دریافت می کنه، اثر خوبی از خودش ارائه بده و داستان نویس غیر حرفه ای (همچون من) هم باید انقدر شعور داشته باشه که برای وقت نازنین خودش ارزش قائل باشه. خلاصه اینکه، من معتقد هستم تمام ایرانی ها و فارسی زبان ها باید دست به قلم باشند و مهارت داستان نویسی و نوشتاری خودشون رو ارتقا بدند. یادمون نره "ملت دست به اسلحه رو میشه از پا در آورد، اما ملت دست به قلم را خیر". 

این مطلب متعلق به minooka.ir است. لطفا آن را بدون اجازه منتشر نکنید.


فکر نکنم کسی بتونه از نویسندگی پول در بیاره و زندگیشو بگذرونه ، نمیگم چنین کسانی نیستند ولی انگشت شمارند ، مثل جی کی رولینگ نویسنده مجموعه مزخرف هری پاتر ولی خب مطمئن هستم اون هم کتابشو با هدف فروختن ننوشته . نویسنده اول باید عشق به نوشتن داشته باشه بعد توقع پول ! به هیچ وجه کسی نمیتونه به خاطر پول نویسنده بشه چون راه های بی نهایت راحت تری برای پول در آوردن هست که بازدهی بیشتری دارند


sina S.M
۴ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان