تبلیغات
نمیدونم چرا باید تلویزیون تبلیغ کتاب بکنه ! یه پیرمرد ریشو با شالی سیاه به گردن به همراه جلیقه ای ( البته مطمئن نیست ) که نشون دهنده ی اینه که دست به قلمه (!) میاد و میگه :
: : روایتی از فلان و بهمان ... تفسیر دو تا محل ، بهشت و دوزخ ( دقیق نمیدونم اینو گفت یا نه ، شایدم گفت بهشت و برزخ ، ولی یادمه توش بهشت داشت و اکو هم داشت صداش )
بعد میره سکانس بعدی (البته دوربین نمیره به سکانس بعدی بلکه ثابت میمونه و یه آدم جدید یهو جلوت سبز میشه ) یه زنه جوون رو نشون میده که شبیه باربیه و میگه : فوقالعادست ! ( انگار داره راجع به مزه ی بستنی چیزی حرف میزنه !)
بعد هنوز فرصت نداری که از خنده بری بمیری که یهو یه پیرمرد دیگه با ابرو هایی که شبیه 8 (فارسی ) کرده و اشک توی چشاش جمع شده میگه > هماهنگی آیات با تصاویر ... فوقالعادست !! ...
آخه مگه داری تبلیغ بشین پاشو لاغر شو یا راه برو پرواز کن میکنی که همچی میگی ؟ آخه مگه داری تست غذا میکنی که پشت بند هم میگی فوقالعادست ؟ ؟ ؟
خداییش خنده داره ، این جور تبالیغ رو باید یه سری جمع کنن توی دی وی دی بدن بیرون ملت شاد شن ... :دی
-----
نمیدونم ملت چرا اینقدر به ورزش علاقه مند شدن ... آخه اینهمه تبلیغ که داره برای وسایل ورزشی (اونم همشون از یه برند به اسم تن تاک ) پخش میشه ، آدم شک میکنه پول پخششو از کجا میارن . میدزدیدن هم اینقد نمیشد ...
بحث دزدی شد ... توی مجله داستان یکی که مراقب امتحانه خاطراتشو نوشته ، آدم دلش میخواد هرچی دانشجو تو این مملکته رو بریزه توی هاون بزرگ چش بسته بکوبه ... والا جهان پاک میشه ... چرا اینو میگم ؟
خب مثلن این مراقبه دیده یارو خرس گنده داشته تقلب میکرده ، مراقبه تازه میتونسته برگشو بگیره ، ولی فقط بهش گفته جاشو عوض کنه ! بعد امتحان پسره خرس گنده اومده میگه : " دلت خنک شد ؟ این ترم میوفتم "
مراقبه عینن اینو نوشته : من نگاهم به دلم بود که گرم بود به آینده ی این مملکت نه به این دانشجو ها ..
آخه بی سواد نفهم خب باید بیفتی ، باید اصلن بری بمیری ... رفتی دانشگاه قبول شدی که با تقلب ترم ها رو یکی بعد از دیگری بگذرونی و بعدم مدرک بگیری و بشینی پشت و میزو گند بزنی به کشوری که ما هم داریم توش نون و آب میخوریم ؟
اصلن اگه تو نیوفتی کی بیوفته ؟ پس اصلن فعل "افتادن " برای چه کسی به جز توی نفهم ساخته شده ؟ یعنی تو نخوای بیوفتی من خودمو به زمین گره میزنم که یه وقت نرم بالا چون میدونم تو هرجا که کلت باشه و مغزت ( که میدونم نداری ) اونجا همون ته دره هست هست و ربطی هم به جهت جاذبه نداره ...
آخیش دلم خنک شد اینارو بستم به فحش. البته نه اینکه من خودم تقلب نکنم ها ! ولی اولن که دانشگاه خیلی با دبیرستان فرق داره و اصولن نصف درسای دبیرستان اصلن به درد نمیخوره ( مثلن من توی امتحان شیمی با افتخار تقلب میکنم چون میدونم هیچ فایده ای برام نداره و رشتشو هم نمیرم ) یه دلیل دیگم هم دارم ... درسته که من تقلب میکنم ، ولی اگه معلم فهمید ، خب من جلو روی معلم فحشش نمیدم !! مثل این خرس گنده که به مراقبه گفته " دلت خنک شد ؟ " آخه اون داره وظیفه ای که بهش محول شده رو انجام میده و اگه مچ توی بدبختو نگیره پولش حلال نیست . . .
واقعن که ، چه آینده ای بشه آینده ی ما ... یه مشت استاد تقلب بشن دکتر و مهندس و برقکار و پلیس ... اوق