مرگ و خیلی چیزهای دیگر
شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۸:۴۹
این مطلب حدود یک سال پیش نوشته شده ولی به عنوان پیش نویس ... حالا ازش پرده برداری میشه
این روزا یه کتاب گرفتم دستم تحت عنوان " بهترین کاسب قرن ، خاطرات حاج مرشد چلویی " (!) خب کتاب رو نوه ی این مرحوم نوشته . نویسنده ی کتاب در جای جای کتاب وقتی خواسته از کلمه ی " من " استفاده کنه به جاش نوشته " حقیر " (!)
این روزا یه کتاب گرفتم دستم تحت عنوان " بهترین کاسب قرن ، خاطرات حاج مرشد چلویی " (!) خب کتاب رو نوه ی این مرحوم نوشته . نویسنده ی کتاب در جای جای کتاب وقتی خواسته از کلمه ی " من " استفاده کنه به جاش نوشته " حقیر " (!)
مثلن بخشی از کتاب که در ذهنم مونده اینه : آن مرحوم زندگی ساده و بی آلایشی داشتند و اگر او را نمیشناختید هرگز فکر نمیکردید یک فرد استثنایی است . بی آلایشی و سادگی در زندگی ایشان موج میزد . سه بار ازدواج کرده بود (سادگی از این بیشتر نوبره والا !) ایشان فلان تا پسر از همسر اول شان داشتند و دو دختر که یکی از آنها ( عمه حقیر) در قید حیات است .
خب آقای به قول خودت " حقیر " هیچ میدونی با نوشتن این کتاب میخوای چیو ثابت کنی ؟ اینکه پدر بزرگت عارف بزرگی بوده و از این عارفیت اون به تو هم بماسه . والا ملت از چه راه هایی نون در میارن .
خب چیزی که راجع به این مرحوم وجود داره سیگاری بودن ایشونه . همینطور زن زلیل بودنشون ( زن دومش از خونه انداختش بیرون ! )
نمیخوام غیبت بشه ولی به نظرم ایشون با کمک شیشه و تریاک به این درجه از عرفان رسیدن ( من شنیدم که تا چند وقت پیش استفاده از مواد مخدر یکی از روش های ارتباط با خدا حساب میشد ) خب بهتره بیشتر از این غیبت نکنم !