ماموریت کثیف !
بخش های پررنگ متونی هستند که به نحوی با آدمی به اسم X ارتباط دارن مثلن اگر در بخش پررنگ از فردی یاد شده آن فرد همان X عه (!) و یا اگر یه دیالوگ پررنگ میبینید یعنی X اون دیالوگو گفته ، صرفن برای گیج نشدن ! )
- چی میخواید ؟
- ببخشید مثل اینکه بد موقع اومدم .
- نه اتفاقن ... ( دستش را آهسته به کلت روی میز نزدیک میکند همین که دستش به فاصله مورد نیازش میرسد در همان وضعیت میماند )
- سکوت -
- اوه ببخشید یادم رفته بود دفترچه بریلم را همراهم بیاورم .
شخص کور با عجله از آنجا بیرون رفت .
( نگاهی به میز انداخت یک دفترچه بریل روی میز بود ! دفترچه ی بریل متعلق به همان شخص کور بود . آن را برداشت و ورق زد . یک سری سوراخ . چشمانش را بست و انگشتانش را بر روی صفحات حرکت داد . " کوفتی ... چطور از این لامصب سر در میارن کاش معلم بریل یا یه همچین خری بودم ، آره همیشه دوست داشتم کسی باشم به غیر از خودم . که به جز کشتن کار دیگه ای بلد نیست "
دفترچه ی خودش را در آورد . لیست کارهایش بودند .
نفوذ به محوطه ی آزمایشی ( تیک )
کشتن یکی از افراد و دزدیدن هویت او
کشتن سردسته
عجب ماموریت کثافتباری ! باید آدم کوری را بکشی . مثل اینکه داری در خیابان راه میروی و یکهو زمین دهن باز کند و تو را ببلعد .)
شخص کور وارد شد . به همراه یک کلت در دستش . به طوری که خیلی دقیق به او نشانه رفته بود . خیلی دقیق تر از یک آدم بینا .
او یکه خورد ! خیلی نرم و بی صدا به سمت راست حرکت کرد و با ناباوری دید لوله ی کلت با همان نرمی و دقت به سمت راست آمد.
( آشغال ... این خود سر دستست ، همونی که شایعه شده بود که میبینه )
شخص کور گفت " میشه بگین در محوطه آزمایشی چرا کلت آوردین ؟ "
او دستانش را بالا آورد و گفت : " هی رفیق این یه آزمایش دیگه از طرف سازمانه ، میخواستن آدمای متقلب رو شناسایی کنن ، یه دقه دیگه یه مشت سرباز میریزن اینجا و تو رو به جرم تقلب میبرن . میبرن بیرون از این محوطه کوفتی .. اونوخ هر روز صبح برات شیر داغ با مارمالاد نمیارن و خبری از جای خواب گرم و نرم نیست . "
( شاید ادامه بدم :دی )
----