انجمن های لاکردار
دلم تنگ شده ... برای چی ؟
برای انجمن ::فانتزی فنز:: (طرفداران فانتزی) و ::طرفداران دارن شان::.
۴ سالی است که جفتشان با خاک یکسان شدند.
فانتزی فنس یا فنز یا هر چی ... یک انجمن یا تالار گفت و گو بود که تویش داستان های کوتاه و بلند نوشته میشد و اعضای سایت فعال که جمعن ۲۰ نفر نمیشدند می آمدند و داستانت را نقد میکردند.
من خودم جزو نقاد های خشن بودم ... از قابلیت نقل قول استفاده میکردم و تک تک جمله ها را بمب باران میکردم . البته با دلیل و منطق ... همین شد که خیلی عاشق نویسندگی شدم. گروه کوچکی که در فانتزی فنس تشکیل داده بودیم کم کم به دشمنی منجر شد. من از آنجا آمدم بیرون.
کاری کردم که نتوانم دوباره لاگین شوم. یک رمز وحشتناک برای اکانتم ساختم که دیگر حتی اگر به غلط کردن هم افتادم نتوانم وارد سامانه شوم.
کم کم یک سری اعضای جدید آمدند که دیگر با کتاب و داستان و اینها حال نمیکردند و همش پست درباره فیلم میگذاشتند. من با اینکه عضو نبودم. اما هر از گاهی می آمدم و به پست هایم و جوابی که برایشان نوشته شده بود نگاه میکردم. به نقد هایم. گاهی وقت ها چیز هایی را میدیدم که هرگز ندیده بودم. یک لبخند مجازی که من آن را با تند خویی و مثل مسعود فراستی له و لورده کرده بودم. یک نشانه ای از اینکه طرف مقابل از من بدش نیامده و من در پیام بعدی ام گفته بودم : خب ... خوشحال شدم. حالا دیگه گمشو تا بتونم به کارام برسم :دی
همه این سرک کشیدن هایم یک سال نشد. بعد انجمن فانتزی فنز نابود شد و همه اطلاعاتش بر باد رفت. الان برایش جایگزین ساخته اند و تعدادی اعضای قدیمی هم هستند. ولی دیگر آن سایت نیست. محیطش آن محیط نیست. درضمن من هم دیگر فانتزی خوان نیستم.
چند تایی هم داستان کوتاه در آنجا نوشتم. ولی یادم است هیچ وقت سراغ داستان بلند نرفتم.