خداحافظی موقت
چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴
چند نفر از دنبال کننده بودند که با دیدن این عنوان یه نفس راحت کشیدند ؟
جواب : خیلی ها
خب ای بدخواهان .. ای دشمنان .. همانا برایتان خبر بدی دارم ... ایستگاه شدی رفت :/
قرار نیست کمترین نوع خدافظی دراینجا صورت بگیرد .... آنقدر اینجا خدافظی کرده ام که دیگر خز شده داوش .....
فقط فوبیای این را دارم که دیگر حرفی نماند که اینجا نگفته باشم ... هییییی
یه سری اتفاق دیروز رخ داد که فقط میشود در وبلاگ درباره شان گفت :
ح آمد زد روی شانه ام و گفت : یه چیزی هست که باید ببینی سینا ...
بعد گوشی اش را در آورد و رفت تلگرام را باز کرد ..
ما توی دانشگاه برای رشته خودمان یه گروه باز کردیم با ۴۰ نفر عضو ... دختر هم توش هست
بعد ح .. اومد و صفحه پی ویشو با فاطمه باز کرد .... تعجبم اونجا بود که با حجم عظیم چت ها مواجه شدم ... گفتم : لاس زدی ها حسابی :/
گفت آره میدونم .. حالا ببین چی میخوام بت نشون بدم :/
رفت بخشی از چت رو نشونم داد که دختره گفته بود
ما (منظورش گروه ۳ نفره ای از دختر ها بود که با هم رفیق بودن) از این ۵ نفر بدمون میاد :
۱. فلانی
۲. بهمانی
۳.بیثاری
۴.بیجاری
۵. سیناییییی
😐
:|
|:
در واقع این لیست شامل بچه های معروف کلاس بود .. البته ح هم معروف بود
در این فکر بودم که بروم و با این ۴ نفر گروهی تشکیل دهیم و واقعن به فاطمه بفهمانیم مفهوم بد اومدن از کسی یعنی چه !!
من به ح گفتم : حالا چرا با این چادریه اینقد جدی ارتباطتتو حفظ کردی ؟! (به چادری ها برنخورد ها :/ منظورم این بود که چرا ح میخواهد دختر مردم را وقتش را بگیرد و اینها )
گفت : من میخوام از طریق این ، به دوستش ل برسم ....
در واقع ح بچه مثبت ترین آدم اونجا بود ... این فاز عاشقانه ای که در هفته سوم رفتن به دانشگاه نصیبش شده بود را نمیتوانستم باور کنم :/
بعد بهش گفتم عکس تلگرام ل روتوش شده و تو از نزدیک ندیدیش باو .. دختره جوش جوشیه :/ یه عینک کائوچویی هم میزنه سر کلاس :)
طولی نکشید که به حرفم رسید :)) حالا نمیدونم هنوز پای حرفش هست یا نه ... باد آورده رو باد میبره ..
راستی نیش رو زمین نمیمونه (چ ربطی داشت؟)