بنده شناس خداست ... وویسی از آقاجون
پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۰:۱۱
واقعاً میشینی به اون روز فکر می کنی ؟! :)))
به اینکه گریه کنی ؟! :))
ارزش زیادی پیدا کنه ؟! :))
+ حالا درسته من اینجا شکلک خنده رُ تایپ کردم؛ اما دلم گرفت با این متنت ...
واقعاً تو کار این خدای سر تیترت موندم که چرا ؟! چرا بنده شُ اینجوری میشکنه ؟! ...
کلاً تو فکرم خیلی چیزا شروع کرد به وول خوردن با خوندن این پستت !
اما خب آقا جونت ساده و دوست داشتنی هستن، خیلی هم باحال خاطره تعریف می کنن، مثل بابای من؛ مهیج !
الان هدفت چی بود صدا رُ ضبط کردی ؟!
کلاً از این کارا زیاد می کنی یا می دونستی قرارِ از تو این صدا یه سوژه دربیاد ؟! :دی