از آمدنم نبود گردون را سود
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
عمر خیام
...
جدای از معنی آهنگ شعر خیلی برام دلنشینه . علتش استفاده دوباره از "وز" در ابتدای مصرع سومه . یه جور هارمونی عجیب و جالب بهش میده که باعث شد بعد از متوجه شدن این نکته ساعت ها این بیت رو زمزمه کنم .
از آمدنم نبود گردون را سود ، وز رفتن من جلال و جاهش نفزود ، وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود (راستی کاین را به صورت کین تلفظ میکنند، عجیب نیست بعضی ها ندانند توی پیش دانشگاهی که پسرای گنده بلد نبودن)
هیچ در مصرع سوم را باید کشیده و به آن عمق بخشید (هییییچ) تا آهنگ شعر درست باشد . (در اینجا درست یعنی نظر من ، شاید شما روش مطلوب خودتان را برای خواندنش بیابید)
" نبود " مصراع اول را هم باید به اندازه هیچ کش داد . در کل باید شعر را سریع خواند ولی در این دو کلمه واژه را به طور کشیده میخوانیم (اصطلاح تخصصیشو بلد نیستم)
در زیر نمونه تلفظیشو مینویسم (جاهایی که فاصله رو برداشتم یعنی تاکید دارم بدون مکث بخونید)
از آمدنم نبووود گردون راسود ... وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیییچ کسی نیز دو گوشم نشنود ... کین آمدن و رفتنم از بهرچه بود
به نظرم باید وویس میذاشتم اینجا ، اینهمه دنگ و فنگم نداشت .
...
کتاب سال خرگوش از اتور پاسیلینای فنلاندی رو شروع کردم .
:
*****
آدم حتی در یک روستای خوب و دوست داشتتی نیز نمیتواند برای همیشه ول بگردد .
:
*****
"چشمم روشن ! پس فکر هایت را کرده ای، همین؟ عقلت را از دست داده ای. همین حالا مجبوری بیایی خونه. مسخره بازی در نیار. مسلما اخراجت میکنند و به علاوه ، آنترو و کرتو امشب می آیند پیش ما . باید بهشان چی بگویم ؟"
"بگو فلنگ را بسته ام. حداقلش این است که دروغ نمیگی."
"چطور میتونم چنین چیزی بهشان بگم ؟ اگه میخواهی طلاق بگیری، خیالت راحت، دیگه کار نمیکنم! نمیگذارم اینجوری زندگیم را خراب کنی و راهت را بکشی و بروی. هشت سال به پایت نشستهام! اگه عقل داشتم که با تو عروسی نمیکردم!"
زن زیر گریه زد.
"زودتر آبغوره هایت را بگیر که پول تلفن زیاد میشه"
:
*****
زنش در یک بهار باردار شد. ولی بلافاصله جنین را سقط کرد: تنها به این دلیل که تخت نوزاد تناسب و توازن اسباب ها را بر هم میزد.
ولی پس از سقط، علت حقیقی بر واتانن معلوم شد: واتانن پدر واقعی آن بچه نبود.
******
(در این بخش یک راننده بولدوزر خیلی پر سر و صدا با ماشینش وارد یک کمپ میشود و همه را میترساند)
زن ها با سرکوفت گفتند:"عقل از سرت پریده؟ اینجوری میخواهی همه چیز و همه کس را درو کنی ؟ نمیفهمی که بچه ها میترسند و شیر گاو ها خشک میشه؟"
راننده دست دود گرفته اش را جلوی صورت کثیفش گرفت و با کمی متانت گفت :"عفریته ها، حرف زیادی موقوف" .
زن ها با غضب عربده کشیدند :" عفریته ننه ی خودته!"
راننده پیاده شد و به سمت زن ها قدم برداشت:" سه روز میشه که دارم این بولدوزر را میرانم و سه شب است که چشم روی هم نگذاشته ام. پس دهانتان را ببندید.".
*****
رمان سال خرگوش رتبهی پنجم را از بین ۱۰ کتاب برتر فنلاند به خود اختصاص داده.
مدت ها بود تو کتابخونم خاک میخورد !