پست داغ
شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵
بعد از ده روز از خانه امدم بیرون ! ان هم به خاطر امتحان دانشگاه .
خیلی راحت بود و سریع ورقه را دادم . داستانم را هم دادم به استاد . همان داستانی که در پست رمز دار بود . هنوز خیلی ها سر جلسه اند . همین الان که دارم تایپ میکنم را میگویم .
یک بستنی خریدم :/ ازین دو قلو های یخی . همیشه وقتی اعصابم خورد است باید یه چیزی کوفت کنم .
چرا اعصابم خورد است ؟؟ خب چون یکی از شما عزیزان خیلی نامردی کردین در حق من .
چرا بلد نیستیم بحث کنیم ؟؟ چرا الکی با یک حرفی یه موضوعی می اندازید وسط و تا تهش نمی مانید ؟؟؟ اگر آن عنصر شهامتی که برای بحث لازم است را ندارید پس خواهشا از اول بحث راه نیندازید !
روی صحبتم با بک شخص خاص نیست . خیلی وقت است که این حرف را میخواهم بزنم ولی فرصتش پیش نمی اید .
ترک بحث کار خوبی است ولی اگر به شکل محترمانه و مدرنش آنرا انجام دهیم . من به شخصه ادمی هستم که عاشق بحثم ولی خب ادما با هم فرق دارن . کسی که از بحث خوشش نمیاد یا از اول نباید بحث راه بندازه یا اگرم خواست بحثو ترک کنه بگه : ببخشید من میخوام جا بزنم چون اعصابش رو ندارم .
یا بگه : در فرصتی دیگه جوابتون رو میدم .
اینکه بیایم به خاطر نداشتن ظرفیت بحث بگیم : اصلن با تو نمیشه بحث کرد . بیخیال ...
نهایت توهین به شعور مخاطبه ! هرچقدرم با ادم صمیمی باشی حق نداری همچین چیزی رو بهش بگی !!! کما اینکه به نظر من توی مجازی اصلا کسی با من صمیمی نیست ! فقط نزدیک ترین دوست هام حق دارن این جور توهینا رو بکنن بهم که در اونصورت منم مشتی محکم حوالشون میکنم :/
خوشبختانه با نوشتن این پست یه انسجام فکری به خودم دادم که ازین به بعد در قبال کسانی که بی محابا جرقه یک بحث را میزنند چگونه واکنش نشان دهم .
حالا که سال از خواندن آن متن میگذرد میفهمم که چقدر راست میگفت . محمدرضا جعفریان که در نامه ای خطاب به خواهرش حبیبه جعفریان گفته بود : هر گاوی که سر راهت می آید لیاقت این را ندارد که مشتی علف برایش بریزی .
حبیبه جعفریان اما با این حرف برادرش مخالف بود. من هم آن زمان شدیدا کله خر بودم طرف خواهر را گرفتم ! آن قدر که رفتم شماره اش را پیدا کردم و بهش زنگ زدم و اینها .
خودش بعدا این حرکت منو مسخره کرد و گفت : این ها عوارض جوانیست . باید زمان بگذرد و دندانه های این اره تیز را بسابد .
از این به بعدم با کسی بحث میکنم که واقعا لیاقتش را داشته باشد!
این قد دراز منم دنگ و فنگیه برا خودش. هر وقت تو قطار یا اتوبوس یک نفر میاد صندلی جلوم میشینه من باید خودمو قشنگ یک متر بکشم بالا تا طرف بتونه پاشو بذاره روبروم .
(جنابی که "ترکیب" رو میشناسی، اگر اینو خوندی یه نوا بده )