نوستالژی شهرستانی اروپایی
توی توییتر حس میکنم بیشتر خوانده میشم تا اینجا . اینجا زیادی یه جوری شده . وبلاگ را عرض میکنم . (راستی چرا میگن عرض میکنم ؟ چرا نمیگن طول میکنم ؟)
فکر کنم حسابی سرش رو در اوردم با سوال هام امروز هیچی از دایرکت شو سین نکرد در حالی که پست گذاشت .
اما چی باعث شد بیام اینجا .
نمیدونم چرا حس میکنم یه چیزی هست که نمیتونم بگمش . فقط میشه حسش کرد . مثلا یه چیزی مثل حس نوستالژی را میشود حس کرد و هم روی کاغذ اورد . ولی این حس من رو نمیشه رو کاغذ اورد .
همیشه همراهم بوده . و از وقتی به اروپا اومدم در من تجدید میشه .
تقریبا مثل همون نوستالژیه . ولی تو محیطی که هرگز توش نبودی .
تاحالا شده به خونه مادربزرگتون توی روستا فکر کنید ؟ یاد اون دیوارای کاهگلی بیفتی. یاد خاک ها . یاد بوی گاو و گوسفند که بینی ادمی میزد . یه سری محیط ها هستند که یاداور گذشتع های دورن ...
در اروپا اما . گذشته های دور من کجاست ؟ شاید توی فیلم های خارجی ای که تو کودکیم میدیدم . مثل ساعت برنارد . بچه های کوچیک با موهای زرد . کوله پشتی های کوچیک آبی . با کتابای بچگونه که حروف انگلیسی روشون نوشته شده . نمیدونم چجوری بگم ولی این حس "اروپای قدیمی و دست نخورده ی دهه ی ۱۹۸۰ ای " خیلی خیلی خیلی زیاد اینجا وجود داره برای من . وقتی با دوچرخه از محله های قدیمی و سنگفرش شده عبور میکنم . بهرحال این شهر یه شهر شلوغ پلوغ مثل بقیه کلان شهر های غربی و یا غرب نما نیست . مثلا من شانگهای و پکن بودم یا لاقل اون دو تا عکس و فیلمی که لندن و پاریس و نیویورک دیدم به هیچ وجه شبیه جایی که من هستم نیست . این بخش اروم و کوچک اروپا . دقیقا همون حسی رو میده که من باهاش ارتباط نوستالژی واری برقرار میکنم . یه بافت شهرستانی_اروپایی . کتابخونه های خاک گرفته و خلوت ، ماشین های قهوه ساز ، کتاب ها ، پارک های بزرگ و سرسبز ولی خلوت . بچه هایی که به مدرسه میروند . :/ بعله دیگه تمام تلاشمو کردم که اونچه که تو ذهنم حس میکنمو روی کلمات پیاده کنم .
نایس ترای ! :/
این حس نوستالژی شهرستانی_اروپایی با دیدن یه موزیک ویدئو تشدید شد که من رفتم یکم تحقیق کردم دیدم این گروه اصلا سبکش اینه که اهنگای به حال و هوای دهه ۱۹۷۰ رو بسازه . متاسفانه موزیک ویدئو زیادی غیر قابل پخش بود و اسمش برده نمیشه . =)