ادم های بدبخت دوست داشتنی
بدبخت نمیشود گفت . شاید لغت مناسبی نباشد . اما لغات فقط بهانه اند . همه خودتان خوب میدانید که چنین افرادی لزوما بدبخت نیستند . اما خب . از شما پایین ترند . مثلا توی درس . توی سخنور خوبی بودن . توی سریع بودن . توی مهربان بودن . توی تته پته نکردن یا حتی توی نقاشی کردن . همیشه کسانی هستند که در این ها از شما کمترند . و لزوما هم انطرف کره زمین نیستند . بلکه دقیقا در همان اتاقی اند که شما هستید . در واقع رقیب شما هستند .
وقتی میبینی که در کلاس یک نفر هست که از تو بدتر هست . چنان حس خوبی بهت دست میدهد که نمیدانی باهاش چکار کنی . یک جور راحتی مفت و مجانی و رایگان (خودم میدونم سه تا لغت هم معنی رو گفتم !)
مصیبت انجاست که تو باشی بدترین نفر و خودت هم این را بدانی . یعنی توی اتاق بشماری ببینی چند نفر از تو غیر اجتماعی ترند . و ببینی که ای دل غافل . همه از تو سر و گردنی بالاترند حتی اون پسری که گوشه اتاق کز کرده و اسهال داره هم تعداد جمله هایی که گفته از تعداد سرفه های تو که بهشون میگی حرف زدن بیشتره . و در واقع میفهمی که جات توی اتاق نیست و از جات بلند میشی و میری ! (شما رو نمیدونم ولی من سعی میکنم برم . هیچ وقت نمیخوام ضعیف ترین و یا همون بدبخت باشم)
ولی بهرحال . از بدبخت هایی که در اتاق میمانند متشکریم ! که به ما حس خوب اعتماد به نفس را داده ، خود را زیر چرخ های سرنوشت له کرده و دم نمیزنند . 😐