فرزند سالاری کلمه ی غریبی نیست . مخصوصن در عصر حاضر که پدر و مادر ها مدام از این کلمه استفاده میکنند . جالب اینجاست که فرزند سالاری از جانب فرزند خیلی عادیه چون فرزند ها معمولن بچه های کم سن و سالن و مسلمه که دوست دارن هرچی میخوان براشون فراهم باشه . این پدر و مادر ها هستن که به دلایلی نوعی خدمتکار فرزندشون میشن .
مشکل اینجاست که پدر و مادر ها به خاطر نحوه ی تربیت نادرستشون بچه هایی رو تربیت میکنن که قبل از اینکه برای جامعه مشکل ساز بشن ، برای پدر و مادرشون مشکل سازن ...
اصولن کلمه ی فرزند سالاری به معنی چیه ؟ مفهوم اون اینه که باید پدر و مادر سالاری بر قرار باشه ...
خب ، من نمیخوام راجع به پسر 6 ساله ای حرف بزنم که دوست داره یه ماشین کنترلی گرون بخره . میخوام درباره ی خودم و خیلی های دیگه ای حرف بزنم که حقشون داره به معنای واقعی ضایع میشه . کسایی که موظفن به پدر و مادرشون احترام بذارن ولی پدر و مادر موظف به انجام این کار نیستن . بچه هایی که دائمن توسط پدر و مادر نصیحت میشن که " فحش نده " ، " جواب فحششو نده " ، " تحمل کن " و بعد خودشون هم فحش میدن هم جواب فحشو میدن و هم تحمل نمیکنن . پدر و مادر هایی که فکر میکنن چون پدر و مادرن میتونن هر کاری دلشون خواست با این موش های آزمایشگاهی انجام بدن و هر وقت لازم بود ، برای حفظ شخصیت خودشون بچه رو به کار های نادرست وادارن ...
بعدن بیشتر میگم !
همیشه دارم به یکی میگم از ملاقاتت خوشحال شدم در صورتی که هیچم از ملاقاتش خوشحال نشدم. گرچه فکر میکنم اگه آدم میخواد زنده بمونه باید از این حرفام بزنه
" ناتور دشت "
نمیفهمم این بشر چطور به خودش جرئت داده همچین شاهکاری رو خلق کنه ! چنان بی پروایی و آزاد منشی در تک تک جملات این کتاب دیده میشه که حظ میبری از اینکه هنوز هم آدمایی هستن که حرفاشونو نمیخورن .
کتاب ناتور دشتو میگم ، از جی دی سلینجر . قبلن بارها دربارش شنیده بودم . اولین بار توی مجله ی دانستنیها توی بخش معرفی کتابش این کتاب معرفی شده بود ! معرفی که چه عرض کنم . . . فرض کن خوکو یه جوری معرفی کنن که تو ذهنت کرکودیل رسم بشه .
دفعات بعدی هم اسمش رو زیاد شنیدم ، از همون معلم روشنفکر زبان فارسی . بعد ها وقتی برای اولین بار اسمشو به زبون اوردم دیدم واقعن کتابیه که نباید از وجودش خبر داشته باشم . . . هر ابلهی میدونه که ناتور دشت خوراک یه نوجوونه . شاید خیلی مستهجن یا پر از فحش باشه یا شاید پر از تحقیر آدمای خوب باشه اما هرچی باشه ، حرف دل یه آدم مظلومه . آدمی که دائمن توسط بزرگترا سرکوفت میخوره و به خاطر رفتار هاش سرزنش و نصیحت میشه در حالی که وانمود میکنه به اون نصیحت ها گوش مید ه ولی فکرش جای دیگست .
اصلن بذارین همین الان قضیه رو براتون روشن کنم . ناتور دشت روایات یک پسر نوجوون بد دهن و درس نخونه که از مدرسه اخراج شده ولی زود تر از موعد مقرری که برای خروجش از مدرسه تنظیم شده ، فرار میکنه و میره تا چند شب رو توی نیویورک آزاد بگذرونه .
کتاب پر از فلش بک های خواندنیه ... البته قبل از اینکه اقدام به خوندن کتاب کنید بدونید که این کتاب پر از فحش های رکیک و یه سری چیز های دیگست .
کتابی که به فارسی ترجمه شده و پس از بازبینی و سانسور به این شکل در آمده حتمن به زبان اصلی دنیایی بوده برای خودش ... به هر حال چیزی که ناتور دشت رو از نظر من زیبا و خوندنی کرده متن روان و آمیانه ، فحش های به جا (!) که باعث میشه بعضی جاها واقعن خندتون بگیره در حالی که میدونید از اون خنده هایی که از هزار تا اشک غم انگیز تره ... چیز دیگه ای رو توی ناتور دشت ندیدم . نویسنده عین واقعیت رو بیان کرده ، به همون هرزگی و به همون متعادلی .
پ ن : کتاب رو همین امروز شروع کردم و تا نصفش خوندم . دلم نیومد این پستو بعدن که کتابو تموم کردم بنویسم .
در آخر اونکه جلوی آدمای فضول و بادمجون دور قابچین ( که معمولن خانواده در ابتدای لیست چنین افرادی قرار میگیرند ) اسم این کتابو نیارین .
در ضمن شنیده بودم که سلینجر با کسی مصاحبه نمیکنه ،
یعنی یه جوری که هاینریش بل که نویسنده ی استخونداریه میگفت " ملاقات با سلینجر کار حضرت فیله " ، با خوندن این کتاب فهمیدم که عجب آدم خفنیه ! یعنی با مصاحبه نکردنش یه جوری ارزش تک تک کلمه های کتابشو دو برابر کرده ... یه آدم مرموز که مصاحبه نمیکنه از حقایقی خبر میده که اکثر مردم دوست دارن از روشون سر سری رد بشن . کلن باید کتابو بخونین مگر نه نصف عمرتون بر فناست :)