سریال در حاشیه 2 به نظرم درخشان ترین اثر مهران مدیری است و باید هم باشد !
در ایران یاد گرفته ایم از تنگنا های قانونی استفاده های حیرت آوری کنیم. کما آنکه رضا عطاران در مصاحبه ای وقتی از او سوال میشود که چرا به آن سوی مرزها نمیرود تا با فراق بال بیشتری طنز بسازد ؟ جواب حیرت آوری میدهد که با دیدن درحاشیه 2 بیشتر به آن پی بردم ! میگوید همین که دست و پایم بسته است موجب بروز خلاقیت میشود !
حالا ما در اینجا مهران مدیری را که زیر بار خشم پزشکان مجبور به تغییر مسیر در ساخت سریال تلویزیونی اش میشود ! اینبار همان طور که جواد رضویان میگوید ... واقعن فقط میتواند با تبهکار ها شوخی کند ! بله این طنز غم انگیز است و مرحبا به مهران مدیری که پیامی کوتاه را با ساخت یک سریال به تمام جهان رساند ...
در کشوری که قوانین همچنون خار در چشم هنر فرو میرود ... قالب سریال طنز چیزی جز مرد هایی با لباس هایی یکسان که 24 ساعته در یک سوله ی خاک خورده سعی میکنند با زبان فارسی ملت را بخندانند نمیتواند باشد.
حالا که از بحث افسوس آور قضیه کنار بیاییم جالب است چند تا از بخش های سریال که خوشم آمد را بگم باشد که دست گاری شویم :دی
(یعنی آنقدر بخندیم که شبیه دسته گاری بشویم !)
ظهتاب یا زهتاب میگه : یه کابل اش تی ام های هه !
نادر اومدن : اومددددددددددن اوممممممدن !
ظهتاب یا زهتاب : باسو باسو ... شی شی میگه ای ...
بینابینی : آقای ظهتاب میگن اومدددددددددن اومددددددددن
ظهتاب : یعنی فک کردی من نفهم هستوموووووو ؟؟؟ نــــــــه یعنی میگی من نمیفهمم ای چی میگه ؟؟؟؟ نــــــــه مونو نگا کن یعنی میگی ...
(ظهتاب 10 بار دیگر هم همین دیالوگو تکرار میکنه و در همین حال نادر اومدن هم دست بردار نیست !)
نادر اومدن : اومدددددددن اومممممممدن !( ظهتاب در این بین : نههههههه منو نیگا نهههههههههه نهههههههه ) اوممممممممدن !
بینابینی : ددددددد ه هه شوروشو در اوردین ... بهروز به این دوستت بگو یکم آروم باشه ...
بهروز : آقا تیمور ... چیکارش کنم ! نادر اومدنه دیگه ... باید روزی 10 بار عربده بکشه مگرنه ...
بینابینی به دوربین زل میزند ....: مگر نه چی ؟؟؟؟
بهروز : مگر نه <اومدن دونش> میترکه ...
(بهروز بعد از این گفته ی خود ... حالت بادکنکی به خودش میگیرد !)
در این هنگام تیر طایفه اژدره .. توک سرخا پیداشون میشه و همه بازیگرا ساکت میشن و بهروز بیش از پیش بادکنکی میشه !
اژدر میاد رو در رو میشه با تیمور :: شنیدم میخوای تو قسمت آخر از رو جنازه ی ما رد بشی !!
تیمور بینابینی به دور بین نگاه میکنه و میگه : .....
پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ . . .
یهو همه بازیگرا میزنن زیر خنده و اژدر خان سیبیلشو میگیره که یوقت از صورتش نیوفته !