اینایی که تو عنوان نوشتم یه جمله ی دست و پا شکسته به زبان بومیان مرز کنگو و تانزانیا نیست .
اینا کلماتی اند که این روزا توی ذهنم رژه میروند ، امروز سومین روزی بود که در کلاس زبان شرکت میکردم (از دوم ژانویه و شروع سال جدید این کلاس ها هم شروع شد و بالاخره وارد یه جامعه واقعی شدم ! یه جامعه بین المللی و گلوبال ویل ایجی واقعی !! جایی که میتونی هر رفتاری داشته باشی بدون نگاه قضاوت گر ! چون همه چیو میذارن به حساب فرهنگ متفاوتت :دی )
کلاسی که من با یه حساب سر انگشتی دیدم گوینده ی دوازده تا زبون توش حضور داره !
اینا زبون هان :
هندی (پنجابی فکر کنم اسم درستشه !)
ویتنامی
کره ای
ژاپنی
روسی
اوکراینی
عربی
فارسی
کردی
عبری (بله درست خوندید . عربی نه . عبری)
دنسک (این زبون معلممونه و زبانی که قراره یاد بگیریم خیر سرمون :دی)
و در آخر زبانی که با استفاده از اون زنده هستیم و حکم اکسیژن رو داره یه جورایی ... انگلیسی !
توی عنوان البته به جز یک کلمه ، بقیه اسم همکلاسی هام هستند البته اسم بعضی ها رو هنوز نمیدونم ولی خب این اسما انقدر تکرار شدن برام که رفتن تو مخم و یه جورایی به جا اینکه زبان یاد بگیرم انگار قراره اسم اینا رو یاد بگیرم.
بذارید بیخیال بشم که بگم جالب ترین آدم کلاس کیه . چون وقتی ترین میاد وسط یه حالت پلیسی میگیره متن ! ولی میگم یکی از جالب ترین آدمای کلاس گویی دوکه ، دختر کره ای که اونجور که خودش گفت ۳۸ سالشه ولی به قول یوشی ، میزنه که ۲۰ ساله باشه .
چیز جالبی که وجود داره اینه که همیشه فکر میکردم ادمای خاور دور مثل روباتن . تازه بعد از سفر چین این باورم تشدید هم شد و واقعا فکر میکردم یه مشت آدم رباتی که انگار از سیاره دیگه هستن و اینا . ولی این آدم خیلی فرق داره ! البته توی کلاس یه ژاپنی هم هست که انقدر خشک و پوکر فیسه که همون آدمو یاد ربات میندازه ولی گویی دوک نگاه های عجیب و غریب میندازه ! از حالت صورتش میشه فهمید داره با تمسخر به کسی نگاه میکنه چیزی که از آدمای خاور دور تاحالا نمیتونستم تصور کنم .
مثلا وقتی خانم اوکراینی ( تاتیانا ) که انگلیسی بلد نیست و باید با گوگل ترنسلیت باهاش حرف زد ، داشت از تیچر سوال میکرد و یه سوال ساده که هفت هشت دقیقه وقت کلاسو گرفت ، گوییدوک به بهترین شکل داشت با حالت صورتش ، مضحک بودن این وضعیت اشاره میکرد . :/
یوشی گفت گویی دوک خیلی باهوشه چون جوونه ! (خود یوشی ۵۰ سالشه ) بعد گویی دوک سرشو به علامت مخالفت تکون داد . و منم جاش بود این حرکت رو تایید کنم چون خودش گفته بود ۶ ساله اینجاست و هنوز نتونسته زبونشونو یاد بگیره :/
اون خانم ژاپنی یکم اخموئه آدم نمیتونه بره جلو باهاش حرف بزنه ! خیلی دوست دارم بهش بگم موراکامی خونده یا نه !
همش خودش رو چسبونده به لپ تاپ اپلش و یا همش با تلفن حرف میزنه ، باز مثلا با گویی دوک میشه رفت حرف زد چون سرش تو گوشیه و گوشیش ازین قابا داره کع گوش خرگوش ازش اومده بیرون ، از این لحاظ آدم بی آزار تریه .
و البته خانم های هندی هم خیلی اهل گفت و گو اند ولی من همیشه از هند بدم میومده نمیدونم چرا . تنها چیزی که تونستم دربارش باهاشون حرف بزنم خال ترسناک بین دو تا ابروی یکیشون بود و ازشون پرسیدم که خیلی درد داشت موقع درست کردن اون خال (؟!) و گفت آره و اینا !
با خانم اوکراینی هم که نمیشه دو کلام حرف زد دیروز به ضرب و زور و با کمک ترنسلیت گوگل تونستم بفهمم از جنگ اوکراین فرار کرده و اومده اینجا.
درباره یوشی هم خیلی چیزا میتونم بنویسم ولی به علت ملیت حساسی که داره ترجیح میدم چیزی نگم :)
ببخشید همش درباره خانم ها نوشتم کلا کلاسمون همش خانومه سه نفر مرد هستن یکیش منم اون یکی یوشی و اون یکی هم یه ایرانیه که خب چون ملیتش مثل خودمه چیز متفاوت و جالبی توش وجود نداشت که بخوام بنویسم :دی
وقت ندارم بیام به کامنت ها جواب بدم و اگه کامنتا باز باشه وسوسه میشم بیام و اینجا رو هی چک کنم. پوزش . :!