یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

I Need a Doctor


اگر خیلی درباره معنیش و تاریخچه پشتش کنجکاوید معنی اش که با کمک سایت genius قابل فهمیدنه .

دریافت

sina S.M

کامنت بدین یا انفالو کنین

چیه مسخرشو در اوردین :/ 

از کی تاحالا این همه فالور فیک داشتم و خودم خبر نداشتم . :/ 

لطفا فیک ها برن . 

sina S.M

تو یه بار بین دو تا مرد بشین تو تاکسی بعد درباره برابری جنسیتی زرت و پرت کن

کسانی ک جزو این دسته نیستن لطفا به خودشون نگیرن ! 

همونایی که فکر میکنن صندلی کنار پنجره حق مسلم اون هاست . هرچقدرم که دیر اومده باشن .


sina S.M
۱۵ نظر

Spacecraft



sina S.M

اکونومیکال

استاد گفت یزدی ها اکونومیکال اند 


یک نفر چپ چپ نگاهش کرد 


استاد گفت : تو یزدی ای ؟ 


گفت بله .


استاد گفت اکونومیکال اتفاقا معنای خوب داره ! یعنی صرفه جو ... 

به معنی خسیس نیست . اونا اصفهانیان که خسیسن . 


سعی کردم چپ چپ نگاهش نکنم . خیلی سخت بود ! ولی شدنی بود . خداروشکر قبلا در آن کلاس به کسی نگفته بودم اصفهانی ام :/ 



sina S.M
۶ نظر

پست کوتاه

آیا میشود درباره ننوشتن هم نوشت ؟ 


همیشه مصائبی در زندگی ام بوده اند ‌. مثل تنهایی یا خستگی ناشی از درس زیاد یا نارضایتی از جامعه و هر چیز دیگر . همین غم های کوچیک موضوعات خوبی برای نوشتن پست بودند . 


در یک بازه زمانی اما مصیبتی که بهم وارد شد این بود که نمیتوانستم بنویسم . و معلوم هم نبود چرا ... حسی عجیب و بد که در اثر خوابیدن های نامنظم بوجود آمده بود . 


همیشه میگن درباره مصیبت هایتان بنویسید که آرام شوید . اما اگر آن مصیبت ، این باشد که دیگر نمیتوانید بنویسید ، آنوقت چگونه باید باهاش برخورد کرد ؟ 



sina S.M
۴ نظر

پست داغ


بعد از ده روز از خانه امدم بیرون ! ان هم به خاطر امتحان دانشگاه . 


خیلی راحت بود و سریع ورقه را دادم . داستانم را هم دادم به استاد . همان داستانی که در پست رمز دار بود . هنوز خیلی ها سر جلسه اند . همین الان که دارم تایپ میکنم را میگویم . 

یک بستنی خریدم :/ ازین دو قلو های یخی . همیشه وقتی اعصابم خورد است باید یه چیزی کوفت کنم . 

چرا اعصابم خورد است ؟؟ خب چون یکی از شما عزیزان خیلی نامردی کردین در حق من ‌.

چرا بلد نیستیم بحث کنیم ؟؟ چرا الکی با یک حرفی یه موضوعی می اندازید وسط و تا تهش نمی مانید ؟؟؟ اگر آن عنصر شهامتی که برای بحث لازم است را ندارید پس خواهشا از اول بحث راه نیندازید ! 

روی صحبتم با بک شخص خاص نیست . خیلی وقت است که این حرف را میخواهم بزنم ولی فرصتش پیش نمی اید . 

ترک بحث کار خوبی است ولی اگر به شکل محترمانه و مدرنش آنرا انجام دهیم . من به شخصه ادمی هستم که عاشق بحثم ولی خب ادما با هم فرق دارن . کسی که از بحث خوشش نمیاد یا از اول نباید بحث راه بندازه یا اگرم خواست بحثو ترک کنه بگه : ببخشید من میخوام جا بزنم چون اعصابش رو ندارم .
 یا بگه : در فرصتی دیگه جوابتون رو میدم .‌ 

اینکه بیایم به خاطر نداشتن ظرفیت بحث بگیم : اصلن با تو نمیشه بحث کرد . بیخیال ... 
نهایت توهین به شعور مخاطبه ! هرچقدرم با ادم صمیمی باشی حق نداری همچین چیزی رو بهش بگی !!! کما اینکه به نظر من توی مجازی اصلا  کسی با من صمیمی نیست ! فقط نزدیک ترین دوست هام حق دارن این جور توهینا رو بکنن بهم که در اونصورت منم مشتی محکم حوالشون میکنم :/ 

خوشبختانه با نوشتن این پست یه انسجام فکری به خودم دادم که ازین به بعد در قبال کسانی که بی محابا جرقه یک بحث را میزنند چگونه واکنش نشان دهم . 


حالا که سال از خواندن آن متن میگذرد میفهمم که چقدر راست میگفت . محمدرضا جعفریان که در نامه ای خطاب به خواهرش حبیبه جعفریان گفته بود : هر گاوی که سر راهت می آید لیاقت این را ندارد که مشتی علف برایش بریزی . 

حبیبه جعفریان اما با این حرف برادرش مخالف بود. من هم آن زمان شدیدا کله خر بودم طرف خواهر را گرفتم ! آن قدر که رفتم شماره اش را پیدا کردم و بهش زنگ زدم و اینها . 

خودش بعدا این حرکت منو مسخره کرد و گفت : این ها عوارض جوانیست . باید زمان بگذرد و دندانه های این اره تیز را بسابد .


از این به بعدم با کسی بحث میکنم که واقعا لیاقتش را داشته باشد! 

این قد دراز منم دنگ و فنگیه برا خودش. هر وقت تو قطار یا اتوبوس یک نفر میاد صندلی جلوم میشینه من باید خودمو قشنگ یک متر بکشم بالا تا طرف بتونه پاشو بذاره روبروم .

(جنابی که "ترکیب" رو میشناسی، اگر اینو خوندی یه نوا بده ‌‌‌)
sina S.M
۱۶ نظر

سالاد رومی


 

....

سیاه ترین زرافه را توی جعبه بهم تحویل دادند. 


 مطمئنم مسئولی که زرافه رو به زور داخل جعبه جاسازی میکرده پیش خودش فکر کرده که این کار شیطانی ترین کار جهانه . 


ولی خبر نداشت مشتری ای که این بسته رو سفارش داده حتی از اونم شیطانی تره . 



زرافه پا نداشت . دست و پایش هم بریده بودند و جایش بتادین و پنبه گذاشته بودند ... 

یک هیولای بی دفاع ...


زنی که بسته را آورده بود میخواست بماند. میخواست بیشتر توی اتاق بماند . اما ردش کردم برود. بوی گه آن کرم های صدفی را میداد .



هیچ وقت فکرش را نمیکردم روزی بزرگترین آرزوی زندگی ام این بشود که یک زرافه سیاه از آمازون سفارش بدهم.


این نسخه از آمازون اما خود آمازون نیست. نسخه ی دارک نتی اش است . نسخه دارک نتی اما توسط جف بیزوس اداره نمیشود. بلکه توسط خواهر ناتنی اش ٬ که یک اسم سخت چینی دارد ٬ اداره میشود. 


دختر حرام زاده که بوی گه میدهد هنوز اینجاست . 


میگوید : حیوان خانگی جالبی باید باشه . میخواین کمکتون کنم بسته رو باز کنید ؟ 


..


امکان نداشت بهش اجازه اینکار را بدهم. کافی بود چشمش به آن زرافه ی زجر کشیده و شکنجه شده بیفتد تا در اولین فرصت به پلیس زنگ بزند. 


درست است آدم خشنی هستم. حتی آنقدر خشن که یک زرافه سیاه را به یک زن ترجیح میدهم. . . اما نمیتوانم جلوی دختری را بگیرم که میخواهد به پلیس زنگ بزند. اصلا از نزدیک شدن به آدم ها میترسم. 


توی ذهنم همه نوع شکنجه ای رویشان انجام میدهم ولی در واقعیت شاید فقط بتوانم چپ چپ نگاهشان کنم. 


این موجودات اهریمنی اند . میتوانند یک لقمه چپم کنند ! :/ 


...



میدونم پست با کیفیتی نبود . مشکلی هست انفالو کنین :)


پ ن : الان ننوشتم ، درواقع خیلی رکیک بود. ویرایشش کردم 😂

sina S.M
۳ نظر

محیط خشن بلاگفا

دیروز وارد بلاگفا ، این سیاره متروک و ترسناک شدم 

چرا ترسناک ؟ محیط خشنش . چند تایی وب خوب پیدا کردم که به سبک توییتر وار پست میگذارند .. کوتاه ‌ خلاصه فشرده جذاب و صد البته رکیک ! 

کامنت ها در چاه سیاه فراموشی یا بی محلی بلعیده میشوند . مهم نیست طرف کاسبکار باشد یا دانشجو . خانه دار یا کنکوری . مهم این است که کامنتت برایش پشیزی ارزش ندارد . 


برای ۸۰ درصد کسانی که کامنت میگذارم باید بیخیال این شوم که حتی تاییدش کنند چه برسد به اینکه واکنششان این باشد که از وب من هم دیدن کنند . 

یکی شان گفت اینجا به دردت نمیخورد ‌.. برو اینستایی جایی .

نمیدانست من خودم از همان جایی ، عاصی شده ام و به بلاگفا آمده ام .
...

این چیزیست که از بلاگفا باقی مانده؟ نمیدانم ! باید بیشتر بگردم . 

نظرات خالی اند . عین بیابان ... افراد گاها دیده میشود که هیچ سوادی ندارند . 

خانمی که از خواننده های نداشته اش میپرسد چه غذایی برای شوهر بد غذایش درست کند . و من پیشنهادم را میگویم . و او پاسخ کامنتم را نمیداند چطور بدهد ‌.. و به صورت یک کامنت جدا زیر همان پست پاسخم را میدهد ‌ ... 
این حجم از سادگی مرا یاد مدرسه ای روستایی می اندازد که حیاطش خاکیست و فلزاتش زیر نور آفتاب چنان میدرخشند که نمیشود به آنها نگاه کرد . 

وقتی از بیرون نگاه میکنی گویی متروک است . ولی در واقع داخلش چند دانش اموز نشسته اند . با یک معلم . که اطلاعاتش درباره تکنولوژی از یک بچه ی دوازده ساله در تهران کمتر است . 

بلاگفا ! این شده است ! 

رکیک . نادر . خلوت و ترسناک ! 
sina S.M
۷ نظر

نخود پلو بدون نخود چیست ؟

پاسخ : هوا 



این چیزی است که از قدرت نویسندگیم باقی مونده ! :) 


دو فیلم ضد ایرانی دیده ام و حالم خراب شده ! 


اولینش آرگو و دیگری پرسپولیس . 


😐😑



sina S.M
۵ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان