چیه مسخرشو در اوردین :/
از کی تاحالا این همه فالور فیک داشتم و خودم خبر نداشتم . :/
لطفا فیک ها برن .
استاد گفت یزدی ها اکونومیکال اند
یک نفر چپ چپ نگاهش کرد
استاد گفت : تو یزدی ای ؟
گفت بله .
استاد گفت اکونومیکال اتفاقا معنای خوب داره ! یعنی صرفه جو ...
به معنی خسیس نیست . اونا اصفهانیان که خسیسن .
سعی کردم چپ چپ نگاهش نکنم . خیلی سخت بود ! ولی شدنی بود . خداروشکر قبلا در آن کلاس به کسی نگفته بودم اصفهانی ام :/
آیا میشود درباره ننوشتن هم نوشت ؟
همیشه مصائبی در زندگی ام بوده اند . مثل تنهایی یا خستگی ناشی از درس زیاد یا نارضایتی از جامعه و هر چیز دیگر . همین غم های کوچیک موضوعات خوبی برای نوشتن پست بودند .
در یک بازه زمانی اما مصیبتی که بهم وارد شد این بود که نمیتوانستم بنویسم . و معلوم هم نبود چرا ... حسی عجیب و بد که در اثر خوابیدن های نامنظم بوجود آمده بود .
همیشه میگن درباره مصیبت هایتان بنویسید که آرام شوید . اما اگر آن مصیبت ، این باشد که دیگر نمیتوانید بنویسید ، آنوقت چگونه باید باهاش برخورد کرد ؟
....
سیاه ترین زرافه را توی جعبه بهم تحویل دادند.
مطمئنم مسئولی که زرافه رو به زور داخل جعبه جاسازی میکرده پیش خودش فکر کرده که این کار شیطانی ترین کار جهانه .
ولی خبر نداشت مشتری ای که این بسته رو سفارش داده حتی از اونم شیطانی تره .
زرافه پا نداشت . دست و پایش هم بریده بودند و جایش بتادین و پنبه گذاشته بودند ...
یک هیولای بی دفاع ...
زنی که بسته را آورده بود میخواست بماند. میخواست بیشتر توی اتاق بماند . اما ردش کردم برود. بوی گه آن کرم های صدفی را میداد .
هیچ وقت فکرش را نمیکردم روزی بزرگترین آرزوی زندگی ام این بشود که یک زرافه سیاه از آمازون سفارش بدهم.
این نسخه از آمازون اما خود آمازون نیست. نسخه ی دارک نتی اش است . نسخه دارک نتی اما توسط جف بیزوس اداره نمیشود. بلکه توسط خواهر ناتنی اش ٬ که یک اسم سخت چینی دارد ٬ اداره میشود.
دختر حرام زاده که بوی گه میدهد هنوز اینجاست .
میگوید : حیوان خانگی جالبی باید باشه . میخواین کمکتون کنم بسته رو باز کنید ؟
..
امکان نداشت بهش اجازه اینکار را بدهم. کافی بود چشمش به آن زرافه ی زجر کشیده و شکنجه شده بیفتد تا در اولین فرصت به پلیس زنگ بزند.
درست است آدم خشنی هستم. حتی آنقدر خشن که یک زرافه سیاه را به یک زن ترجیح میدهم. . . اما نمیتوانم جلوی دختری را بگیرم که میخواهد به پلیس زنگ بزند. اصلا از نزدیک شدن به آدم ها میترسم.
توی ذهنم همه نوع شکنجه ای رویشان انجام میدهم ولی در واقعیت شاید فقط بتوانم چپ چپ نگاهشان کنم.
این موجودات اهریمنی اند . میتوانند یک لقمه چپم کنند ! :/
...
میدونم پست با کیفیتی نبود . مشکلی هست انفالو کنین :)
پ ن : الان ننوشتم ، درواقع خیلی رکیک بود. ویرایشش کردم 😂
پاسخ : هوا
این چیزی است که از قدرت نویسندگیم باقی مونده ! :)
دو فیلم ضد ایرانی دیده ام و حالم خراب شده !
اولینش آرگو و دیگری پرسپولیس .
😐😑