تعقیب گوسفند وحشی
دوباره دارم میخوانمش. از معدود کتاب هایی که بعد از کنکور خواندم قبل از آنکه حسابی درگیر اسمارت فونم بشم.
یکی از گنگ ترین کتابایی بود که خواندم. شاید به خاطر اینکه جزو یک مجموعه سه جلدی از موراکامیست. شاید به خاطر سانسور.
باید دوبار خواند تا واقعا این کتاب عجیب را فهمید ...
با وجود تخیل بی حد و مرز و گنگی های متعدد در کتاب ، این اثر یک شاهکار به تمام معناست ...
بخشی کوتاه :
همه عکسهای تنهایی که از او توی آلبوم بود، کنده شده بود. عکسهای دو نفرهمان، بریده شده بود و قسمتهایی که او در آن بود با دقت جدا شده و عکس مرا تنها گذاشته بود. عکسهایی که من در آنها تنها بودم یا عکسهای کوهستان، رودخانه و گوزن و گربه دست نخورده مانده بود. سه آلبوم عکس به یک گذشته تجدید نظر شده تبدیل شده بود. انگار از بدو تولد تنها بودم، همه روزهای زندگی ام را تنها بودهام و تنها هم خواهم ماند.
یک زیرجامه، دستکم میتوانست یک زیرجامه باقی بگذارد.
این انتخاب او بود و انتخابش همین بود که هیچ ردی باقی نگذارد. میتوانستم، همانطور که فکر میکردم قصد او هم همین بوده، آن را قبول کنم یا خودم را متقاعد کنم از همان ابتدا هم وجود نداشته. اگر او هیچ وقت وجود نداشت، پس زیرجامه اش هم وجود نداشت.