یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

عکس کودکی بنده + یک غرغر در قالب یک پست


بابا میخواهد برود یکی از کشور اسکاندیناوی .. که کاروبار ایمیگریشن را ردیف کند ...... از معادل فارسی ایمیگریشن بدم میاد... حس اینکه ما حیوان یا پرنده باشیم را برایم تداعی میکند. حس یک کار اجباری .. معادل فارسی ایمیگریشن یک جور هایی حس فرار را القا میکند . در حقیقت فراری در کار نیست ما بدنبال کشف دنیایی بزرگتر هستیم .. جایی که فیلم زیبای تس ساخته میشود جایی که موسیقی های خفن تولید میشود نقاشی های پر روح کشیده میشوند .. جایی که همیشه از قاب فیلم و سریال و کتاب و اخبار میدیدیم.

حرف زیاد است.. فعلن بیخیال (چرا اینطور نگاه میکنید ؟ باید برای پست های بعدی ام هم سوژه داشته باشم یا نه ؟؟؟)



 
خلاصه اینکه بابا قرار است به آن کشور برود که کارها روی غلطک بیفتند :!
کشوری در اسکاندیناویِ یخبندان ...
چیه ؟ اسم آن کشور را میخواهید بدانید ؟؟
یادم است یک بار از یه نفر در بلاگ که ساکن خارجه پرسیدم کدام کشور است ؟ گفت سرزمین چشم بادامی ها .
بعد گفتم یعنی چین ؟
گفت نه .. یه جای انگلیسی زبانه :|
از عانجا که خیلی حوصله اینجور بادمجون دور قاب چین هارو دارم ، باهاش قطع رابطه کردم

در وبلاگی که یکی از خواننده هایش حاضر نیست بگوید مرد است یا زن .. آن یکی نمیگوید ریاضی میخواند یا تجربی ...و بدتر از همه آنی که بعد از کلی پیام رد و بدل کردن اسمش را که میپرسم میگوید تربچه .. (بعد فرض کنید از این عادم بخواهی سنش را بگوید)

خب .. در همچین وبلاگی منم نمیگم پدر به کدام یک از کشور های اسکاندیناوی میرود. (:

 بالختصار نام مستعار :: زازو :: را برای این کشور برمیگزینم .. :دی

زبان زازویی خیلی سخت است و معلم خصوصی برای این زبان در تهران از تعداد انگشتان دو دست کمتره (!!این را با ۱۱ میلیون جمعیت تهران کثیف مقایسه کنید !!).
آخرش بابا بعد دو هفته مذاکرات احمقانه حاضر شد قبول کند یک معلم سیگاری بیاید و زبان زازویی را یاد بدهد .

قضیه اینجاست که همه چیز روبه راه شده و بابا میتواند همین فردا خیلی قانونی وارد زازو شود .. ولی خب ... باید یک نفر را پیدا کند که محل کارش را بسپارد به او تا درآمدش همچنان قطع نشود و یک درصدی از درآمد حاصله را هم بدهد به آن شریک که فکر نکنم حالا حالا ها پیدایش شود ..

با مامان دعوایم شد .. سر اینکه چرا اینقدر مثل ماست این پا و آن پا میکنند و آمدیم و آن شریک پیدا نشد . اگر بخواهند دست رو دست بگذارند و بابا سفر زازویش را به بهانه پیدا نکردن شریک عقب بیندازد ، آنوقت بعد ۵ ماه دیگر بابا نمیتونه وارد زازو بشه و این یک موقعیت شت بار کاملن افسرده کننده است ..

قضیه اینجاست که والدین بی تدبیر بنده قبلن هم یک بار فرصت برای اقدام جهت گرفتن مجوز ورود به زازو را داشته اند (چیزی حدود ۴ سال پیش) ولی استخاره کردند و بد آمد و مثلن مامان رفته تحقیق کرده که آره تو زازو زن لخت تو خیابون هست و اینا ...... آخه حماقت تا به کجا .. هم خدا رو میخوای هم خرمارو ... خدا به زمین داغ بزنت که با سرنوشت بچه هات بازی میکنی .. ۴ سال طول کشید که فهمید دیدن زن لخت در خیابان معیاری برای نامناسب بودن آن کشور نیست ...

اینبار نمیذارم زازو از چنگمان در برود ...
دیگر رمغی برای زندگی با یک مغز روشنفکر در یک خانواده خاموش فکر و شریعتی خوان را ندارم.
دیگر حال ندارم به خاطر اینکه تابحال در یک پارتی  یا عروسی مختلط نبوده ام تمسخر بشوم.
دیگر حال ندارم به خاطر سیگاری نبودنم .. از نزدیک مواد مخدر ندیدنم و دوست دختر نداشتنم با یک نگاه حقارت بار مواجه شوم ..
اصلن حالش را ندارم که به خاطر قانون شکن نبودنم مواخذه شوم..
تازه از آنور بوم هم می افتم ...
مثلن تا آخر عمر باید موقع دیدن یک فیلم هالیوودی احساس گناه بهم دست بدهد.
تا آخر عمر باید حجم مشخصی از اینترنت را به امر غیر قانونی فیلتر شکن اختصاص بدهم ..
تا آخر عمر باید هنگام حرف زدن از مسائل جنسی در داستان هایم حواسم به تمام کسانی که فارسی بلدند باشد ...
تا آخر عمر باید حواسم به مردمی باشد که آفریده شده اند تا با نگاهشان طرز تفکرشان قضاوتشان پیش داوری و نسخه پیچی شان سرشان را ببرند توی حلقت ..
(مسلمن منظورم در دنیای واقعی است .. در فضای مجازی مردم در باب قضاوت و اینها هیچ گهی نمیتوانند بخورند . این خاصیت فضای مجازی است اصلن...)

شاید باید به زبان زازویی زندگی کنم ! زبانی که سرانه مطالعه مردمش خیلی بیشتر از زبان فارسی دری است ..
 که ادعای پدریت ادبیات جهان را دارد ...
چه خوش گفت فردوسی عااد عااد (؟) ...
که رحمت برآن تربتش عااد باد ...
 /این ذهنیت یک جوان به ظاهر اهل مطالعه از قرن ها قرن شعر فارسی ..
زهی خیال باطل ..!


در زیل (زیر) یکی دیگر از ترک های آرشیو موسیقی فیلم تس هست. 

که خیلی عاشقشم چون منو میبره بره به روستا های انگلستان قرن ۱۹ که به خاطر همزمانی با تحقیقات داروین و اینا هم خیلی رو مخه فجیع ..‌. کاش من اونجا بدنیا میومدم .. (این تحت جوگیری فیلم نیس و این آرزو رو قبل ترش داشتم خداییش!!) 

 بخش زیبا و مورد بحث از ثانیه ۴۵ ام شروع میشه. اولای این آهنگ یکم همچی ماستیه .. از دقیقه دوم به بعد رو هم گوش ندین ضرر نمیکنید. فقط بازه ثانیه  ۴۵ تا ثانیه ۱۲۰ رو باید شنید.  

دریافت


اگر با کیفیت بالا خواستید گوش کنید لینک دانلود هم هست و اینا.. 



 ... من خیلی وقته که عضو چالشِ شرکت نکردن در چالش ها شده ام.. اصلن خوش ندارم همرنگ جماعت بشوم. چون هروقت خواسته ام بشوم با پیشانی رفته ام توی تیر آهن ... :/ با یک همچین عادم خزی طرفید.. پرچم خز ها بالاست خخخخ 


دیگه جزئیاتش رو اینجا بخونید : گوگولی بلاگر (تد یا اسفنج .. مساله این است)

و حالا اینم عکس کودکی من حوالی ۵ سالگی : 


رجوع شود به ادامه مطلب  (همینطور بی واسطه هم کیف نمیدهد :دی)


ببخشید اگر چپکی است :))

sina S.M
سپهر صادقی
۱۲ تیر ۱۵:۱۴
گزینه سوم ، همه موارد :///
پاسخ :
😂
سپهر صادقی
۱۲ تیر ۱۳:۵۴
عین خودم باحالی خخخ
پاسخ :
:|||||| الان هندونه زیر بغل من گذاشتین یا برا خودتون نوشابه باز کردین ؟
سنا
۰۳ بهمن ۰۰:۴۷
با توصیفاتت یاد سوئد افتادم !

تصویر بچگیت خیلی معصومه با اون دسته گل شبیه پیام آور صلح و دوستی شدی :))
پاسخ :
صلح و دوستی ؛) هنوزم کتابای تاریخ رو میجوی ؟؟ :)) چرا ادرس وبتو نذاشتی ؟
פـریـر ...
۱۴ آبان ۰۱:۳۲
آره بچه ی تو عکس :دی چون شما که الان شبیه اون بچه نیستین! هستین؟ :دی از این لحاظ گفتم بچه ی تو عکس وگرنه که میدونم شمایید :))))

:: ایشالله که بلاگ سرپاست نگران نباشین :دی 

:: به اندازه ی تمام مردم جهان دیدگاه های مختلف وجود داره! طبیعیه :)
پاسخ :
:)
پنیر سوئیسی
۱۲ آبان ۱۱:۰۴
1.به نظرم اون اصطلاح پناهندگیه که ناجوره نه مهاجرت . وقتی میگی پناهنده یاد یه عده یمنی و سوری و عراقی می افتم که با لباس چرک و سر و صورت کثیف دارن تو یه خاک و خول میچرخن بندگان خدا :/ ولی مهاجرت منو یاد آدمای کروات دار میندازه با کیف سامسونت که دارن میرن سراغ آینده ای بهتر و این صوبتا .

2.این زازو اگه احیانا همون نروژ بود ؛ سلام بنده رو به یوستین گردر ابلاغ بفرما . اگر سوئد بود هم شاید یه روز همدیگرو اونجا ملاقات کنیم . سوئد اتوپیای منه آخه :))

3.یعنی الان استخارتون بعد از چهار سال باطل شده که میخواین برین ؟:)) درضمن مگه اونجا یخبندان نیست ؟ سرما میخورن خانوماشون اگه لباس کم بپوشن که !

4.خدایی اون جایی تو رو بخاطر سیگار نکشیدن و مواد مخدر ندیدن تحقیر کنن باید تف کنی تو صورت آدماش . مثل اینه که تو اردوگاه داعش تو رو بخاطر منفجر نشدن تحقیر کنن :/

5.اون عاد عاد رو از کجا آوردی ؟ دمت گرم کلی خندیدم :))) ولی همین فردوسی عاد عاد نبود احتمالا الان تو این پست رو به زبان عربی مینوشتی و منم عربی کامنت میذاشتم . بحثم این نیست که عربی بده یا فارسی خوبه . ولی خب من یجورایی به فارسی وابسته ام . تقصیر خودم نیست تو این جامعه بزرگ شدم به هرحال .

6.اون حس و حال موسیقی اروپایی رو دوست دارم بخصوص موسیقی سلتیک . حس خاصی داره . انگار اجدادم مال اون طرفان . برا همین یه جور حس "خونه" رو برام داره .

7.چه چشمای معصومی ! تصویری از کودکی یک نویسنده ی معروف زازویی زبان ایرنی تبار :دی

8.خیلی حرف زدم شرمنده :/
این طور که شنیدم ؛ کشورای اون اطراف خیلی جاهای آرامبخشی ان خوشبحالتون . به سلامتی برین ایشالا :)
پاسخ :
من که نخواستم به فردوسی عزیز ایراد بگیرم :دی خواستم بی هنری خودم در حفظ شعر رو نشون بدم و به سیستم آموزشیمون لعنت بفرستم ... 

چش نزنن صلوااات :دی 

در مورد سرما و لباس کم ، نظری ندارم راستش ! فقط هر سال یه خروار ویدئو میاد بیرون که طرف داره تو آبی که سطحش یخ زده شنا میکنه :/

خودم یه دوست نروژی دارم تو اینستاگرام که خیلی دوس دارم ملاقاتش کنم :دی 
هر وقت شما تونستی دولت آبادی رو توی ایران ملاقات کنی منم سلامتو به یوستین گردر میرسونم تو اسکاندیناوی 😂 :دی

این شرمندگی پس از کامنت طولانی رو از من یادگرفتی ؟:دی دشمنت شرمنده

من میگم ایمیگریشن ؛)
פـریـر ...
۱۱ آبان ۲۰:۳۱
اگه ده سال دیگه اومدین و همین عقیده رو داشتین بهم بگین! من اونوقت حرفاتونو قبول می کنم :)

:: آدم خوب و بد همه جا هست! این ماییم که باید بفهمیم با خودمون چند چندیم و چطور باید با اطرافیان کنار بیایم! مطمئن باشین آدم بی فرهنگ هم اینجا هست هم جاهای دیگه :) و غیره و ذلک...

:: بچه ی تو عکس نگاه پاک و مهربونی داره...آخی :))
پاسخ :
بچه ی توی عکس ؟؟؟ من برم تو افق محو بشم اگر جا پارک هست  هنوز...

Lol

راستش خوشحال میشم اگر ده سال بعد بلاگ سرپا بمونه ! و هک نشه و شما هم هنوز در بلاگ باشید تا ببینیم واقعن چی میشه ! جالب خواهد شد حتمن :)) 

البته بعنوان یک بزرگتر از شما (در دنیای واقعی نه مجازی البته :دی) میگویم که جاهای مختلف جهان با هم فرق های اساسی دارند. اینکه میگویید آدم بی فرهنگ همه جا هست مثل این است که به یک اسلامشهری بگویید :
 چاقوکش و زورگیر همه جا هست ... 
و او را منصرف کنید از اینکه شهر خودش رو ترک کنه و به جای امن تری بره !!!

+البته نظرتون محترمه :) منتها قبولش ندارم
.. alitersi
۱۰ آبان ۰۰:۴۲
دادا چی نوشته بودی ؟! :| من خوابم میاد،کم دقت بودم یا واقعا ... ؟! :/ اصلا یجوری بود نوشته ت! عصبی بودی! نمیدونم! مثلا "زمین داغ..." ... من گیج شدم یه کم :/
اصلا بذار فردا دوباره بخونم ببینم چی نوشته بودی :| 

+ ضمن اینکه اسکاندیناوی مگه 3 تا کشور بیشتر داره ؟! هیچ کدومشون هم "ز" ندارن! زازو از کجا اومد ؟! :دی
+ عکسِ ـشو! گوگولیییی :دییی
 
+ این کامنت رو فعلا نادیده بگیر! یه وقت موجب ناراحتی‌ـت از من نشه! :) فقط یکسری چیزا (مثل همونی که گفتم!) تو کتم نمیرفت! :دییی

+ ایشالا برید خوش باشید :) والا اینجا چی داره چسبیدیم بهش ؟!
وطنم پاره ی تنم! ولی فعلا "بعضیا" ر*دن به میهنم :| (بی ادبم خودتی!)
پاسخ :
داداش گلم ناراحتی کدامه عاخه !
متنم تند تر از اینها بود خیر سرم (!) ویرایشش کردم فحاشی ها رو پاک کردم خخخ 

مثل اونجایی که گفتم والدین بی تدبیر !! 
اینجا خیلی چیزا داره واسه چسبیدن ! ما فقط عاشق جهانگردی ایم ! :دی
متنو دوباره بخون.. من خودم هیچ وقت تو خواب آلودگی پست نمیخونم .. چ برسه بخوام نظر هم بذارم :))) (شوخی!)

زهیر خنیاگر
۱۰ آبان ۰۰:۱۶
گفتی قشم باید بگم چون خودم بچه استان هرمزگانم نیم ساعت راهه تا قشم ... ولی واقعا دبی هم جایی نداره .... همش ساختگیه والا ... من با اینکه به قشم نزدیکم ولی نهایتا 3 بار بیشتر نرفتم ... شاید بخاطر اینه از خرید متنفرم :))))))

+ چون خیلی از رفیقای خودم با همین سیگار شروع کردنو خودشونو به فاک عظما دادن با این لحن به سیگار حمله میکنم ... منظور خاصی نداشتم دادا :)
پاسخ :
من قشم رفتم با مامان ... بسی چسبید:)
سیگار خوب نیست والا
ببخشید جوابم خلاصه است الان سر کلاسم
ɐɹɐɓol •_•
۰۹ آبان ۲۱:۵۰
خخخخ چراسر انجام ؟ :دییی
پاسخ :
چم ! ته انجام خوبه ؟ lol
ree raa
۰۹ آبان ۲۱:۳۹
۵ رو ۷ دیدم... پس در راه مهد کودک یحتمل  :)
پاسخ :
درست یادم نیست .. ولی این عکسو توی راه ننداختیم. مهدکودک خودش انداخته. !
ree raa
۰۹ آبان ۲۱:۳۸
گل تو کیف:)) دارید میرید مدرسه؟:)) فک کنم کلا ۱۰-۱۲ سال تحصلیمون فقط همون کلاس اول گلبارون بود بقیش... بگذریم..

اینکه خیلی خوب و روون مینویسید به کنار ، چقدر رک گویی توی متنا به دل میشنه:) خیلی خوب بود

نمیشد حالا به جای زازو برید یه کشور با زبون راحت تر و اینها ؟ -ـ- دارم فکر میکنم زبون زازویی چقدر میتونه سخت باشه با تعداد انگشت شمار معلمها اونم تو کشوری که تو سر هرکی میزنی از ده نفر ۴تاشون تدریس یه زبانی دارن یا ترجمه میکننن یا چی... 

موفق باشید
پاسخ :
سلام خوشومدی و اینا 
توجه شود که منظورم معلم خصوصی بود... :دی الان معلم خصوص عالمانی هم به زور پیدا میشود.. زازویی که دیگه چه عرض کنم ! :دی
اتفاقن زازویی به سختی روسی و چینی و هندی نیست. که کلن یادگیری الفباشون یه هفته طول میکشه... !
+ گل اصلی اونیه که کیف رو دوششه :/ 
:)

خانم والیوم
۰۹ آبان ۱۲:۰۸
چ چشمای شری داشتی از بچگی:))))))
پاسخ :
شمام عکس بذار تا بگم چش کی شر تره :دی
ابو اسفنج بلاگفانی
۰۹ آبان ۱۱:۰۹
سلام. ممنون. دریافت شد.
پاسخ :
سلام. خواهش
میم _
۰۹ آبان ۱۰:۵۰
نه بابا چه تیکه ایی:)))
بد حرف زدم،منظورم مشخص نیست.
منظورم این بود من خودم شخصا،با یه کسی تریپ صمیمیت بر میدارم،فکر میکنم چقدر خوبیم با هم اینا،بعد یه اتفاقی یا چیزی میوفته،متوجه میشم من فقط اینطوری فکر میکردم،بعد ناراحت میشم
اینجوری :)
پاسخ :
عاهان ! راستش اون کامنتت یکم پر ابهام بود :دی 
در کل راهش اینه که تیریپ برنداری دیه .. طرف خودش دوست میشه با عادم.

++یکی هست هی میخواد منو بغل کنه من میگم این لوس بازیا چیه .. قشنگ استعداد دارم تو به گ. کشیدن رفاقت خخخخ
زهیر خنیاگر
۰۹ آبان ۰۰:۵۱
ای جان خوب شد خونواده قصدشو دارن که برن من حالا حالاها باید خودم بسازم و برم ... میدونم نهایتش هم مجبورم تنهایی برم چون خانواده اصلا تو این فازا نیست و به زندگی گوسفندی قانعه ...
پ ن : ولی دادا سیگار چیزی نیست که حسرتشو بخوری همون نکشی بهتره ... انصافا خرو با لانچکو بزنن سیگار میکشه ؟
پاسخ :
خودت بسازی بری که دیگه شاهکاره زهیر . فقط یکم سختیش زیاده ولی مرد میشی و اینا ... (البته که الانم هستی !) هرچند ایران هم جاهای خوب زیاد داره مثل قشم .. که کلا نیم ساعت با دبی فاصله داره ... ! 

+ من هرگز حسرت سیگار لب نزدن نمیکشم ! خوبه والا !! دستی دستی سیگاری جلوه مون دادی رفت :|
maryam !
۰۹ آبان ۰۰:۴۸
یه جوری میگی تا بحال دوس دختر نداشتم، سیگار نکشیدم ُ فلان ُ بیسار انگار که 50 سالته، ترمکی ! :)))))
پاسخ :
ترمک خودتی :))
بیا دانشگاه ما ببین چطور بعضی از همین ترمکی ها قبل و بعد هر کلاس دود و دم راه میندازن !!
مریم ..
۰۹ آبان ۰۰:۲۵
مخالفم
همه جا خوب و بد داره
شما هنو بیست سالتونم نشده و کم تجربه ایین
بیشتر بگردین مطمینا پیدا میکنین
پاسخ :
بله خب .. دانشگاه یکی از اون فضاهای خوبه .. هست ولی کم است 
👒فیـــــروزه بانـــــو👒 :)
۰۸ آبان ۲۳:۳۹
نه دیگه زندگی نمیکنی
چون همش نگران نگاه مردمی:)
پاسخ :
کم کم خوب میشه .. خیلی چیزا تو سخت افزار آدمه و با گفتن حل نمیشه
نگو تو نگران نگاه مردم نیستی کلک :دی
مریم ..
۰۸ آبان ۲۳:۳۱

بخاطر سیگار نکشیدن و...نگاه حقارت بار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شاید اون مکان و جوی که توش قرار داشتین مناسب طرز تفکر و رفتار شما نبوده...

وگرنه همه اینطور نیستن که

پاسخ :
قضیه اینجاست که باید در به در دنبال جو خوب باشیم تو این مرز و بوم.. 

یعنی بالاشهر هم میری چارتا بیشعور ریخته پایین شهر هم میری ریخته .. 
تو بیان هم ریخته :)) یکیش خودم (!)

👒فیـــــروزه بانـــــو👒 :)
۰۸ آبان ۲۳:۲۲
ــــآخــــی...چه گوگولی😊😊😊
من واقعا امیدوارم اوضاع
خوب پیش بره چون این فرصت
ممکنه تو زندگی هرآدمی پیش نیاد!
+تو دنیای واقعی هم واسه خودت
زندگی کن:) چون نمیتونی دماغ مردم رو
از تو کفش بقیه دربیاری!
پاسخ :
راستش منظورت رو نفهمیدم.. تو دنیای واقعی واسه خودم زندگی نمیکنم مگه ؟ :دی
الان گوگولیتم کمتر شده پس هشدار و اینا :دییی

گمـــــــشده :)
۰۸ آبان ۲۳:۱۹
فک نکنم تو چشم هاش ترس باشه
نمی دونم شاید مهربونی و سواله بیشتر
نگاهش سوالیه انگار
بچه شیرینی بودی ها
عکس من خیلی ضایعه خب
:|
چطوری بزارمش
پاسخ :
مث من افقی بذار تا از ضایع بودن در آد :دیییی
دوران مهد دوران سختی بود! دوران شروع درونگرایی من .. که البته یه پوئن مثبت برای نویسنده درون ! 
پرتقالِ دیوانه
۰۸ آبان ۲۲:۳۷
عکست خیلی خوب بود :)))
و خوش به حالت که داری یه چیز جدیدو تجربه میکنی :)))
ایشالا همه چی ردیف بشه
پاسخ :
ایشالاااا !
؛)
ɐɹɐɓol •_•
۰۸ آبان ۲۱:۵۵
*_*
گوگولییی :دی
دسته گل رو *_*
قشنگ سه کیلومتر پست بودا :)))
پاسخ :
آراگل اومد به اینجا سرانجام ! :دی 
پست برا یه هفته تغذیه خوانندگان خخخ 
Haa Med
۰۸ آبان ۲۱:۳۵
نه سیاسی نیست. این واقعیته. برید تو سایت ها و تلویزیون ها و... ببینید که چه جبهه ای علیه ایران تشکیل دادن. بیخود که نیست این همه پولی که خرج میکنن. منم آدم سیاسی نیستم و کار سیاسی دوست ندارم. فقط واقعیت ها رو میبینم.
آره من شاخ در آوردم. چندین متر. پشیمونی گاهی شاخ آدم رو در میاره به این هوا...
پاسخ :
حامد من خودم بخوام به این مساله روی بیارم خیلی بحر طویلی میشه.. وللش .. وبلاگ محل مناسبی نیست برای این حرف ها . :(
میم _
۰۸ آبان ۲۱:۳۲
منم بسیار بدم میاد از این داستانا که کلی تریپ صنیمیت با طرف بر میداری بعد میفهمی اصنم اینجوری نبوده:/
مردم چرا اینجوری میکنن واقعا؟
بروید کشور خارجه
بسیار خدا پشت و پناهتان باد
پاسخ :
الان تیکه انداختی به من ؟؟ یه لحظه هنگ کردم به خدا :دی 
Haa Med
۰۸ آبان ۲۱:۲۵
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
خیلی خوبه. هرکی از ایران رفت برگ برنده رو قاپیده. ***** ***** ***** *** ** *** **** **** ****** *** **** ** *** *** ** ***** ****** *** ** ***** ****** برید جایی زندگی کنید که آدمهای اون به معنای واقعی آدم هستن نه مدعی انسان بودن. منم سالها پیش شرایط فراهم شد که برم. حتی رفتم ولی برگشتم. الان دارم از پشیمونی شاخ در میارم. اینجا نمونید.
پاسخ :
عادم مگه از پشیمونی شاخ در میاره ؟
شنیده بودیم از پیشونی شاخ در آد ولی از پشیمونی رو نه !! Lol
حامد دیدگاهت سیاسی بود ببخشید ... بابت ستاره :) 
++مدعی انسان بودن رو نگو که دعوا نشه ! :دی 
حتی رفتی ولی برگشتیت تو حلقم :///

Miss. Cherry🍒
۰۸ آبان ۲۱:۲۱
خب چرا خودتون نمیروید شریک پدر بشوید؟!
اگ خارشون رو بلدید پول هم در خانواده میماند :!
ربط پیپر گرلز رو هم ب موضوع نفهمیدم!(میدونم... خعلی خنگم!)
پاسخ :
مگه میدونین اصن پیپر گرلز چی هست ؟؟ دگه همینطوریشم زیادی دونستی خخخ .. مگه هر عکسی باید یه ربطی داشته باشه به متن خانم ؟😊
کارش رو بلد بودم بابامو میذاشتم جام کار کنه خودم میرفتم زازو .. والله :دی
 
آقای ژاندارم
۰۸ آبان ۲۰:۵۸
آخی چه پسر خوبی :)
پاسخ :
خخخ.. نه خیر ترس را میشود در چشمانش خواند 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان