یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

خرما و مرگ و قرن بیست و یک

خرما آنقدر توی دهانم میماند که از شیرینی اش دهانم میسوزد . 


این قسمت : نمیدانم چه بگویم ! -_- پس درباره مرگ میگم


هممون یه روز میمیریم ! این زیبا ترین جمله ایه که میتونم تصورش کنم ! واقعا عجیبه مثلا تصور کنم علی (دوست دانشگاهم) یه روز میمیره ! 

یا اون خانم مهماندار هواپیما . یک نفر باید بین این همه ادم باشد که قسر در برود . ولی نه ! اگه بشه بهش گفت بیماری ، اینجوری نیست که بگین این بیماری رو ۹۹/۹۹۹۹۹ در صد ادم ها میگیرن ! نه . فقط یه عدد برای توصیفش وجود داره . اونم یک ۱۰۰ خشک و خالیه (که توی چشماش میشه خوند : اره نوبت تو ام میرسه !) 


مسلما احتمالش کمه همزمان بمیریم ! همیشه با خودم میگفتم : الان توی کلاس ما کی از همه زودتر میمیره یعنی؟ کی دیر تر ؟ ایا من زودتر از پدرام میمیرم ؟ یا بزاز با اون همه قلدریش زودتر از هامون توسری خور میمیره ؟ ! خلاصه ازین فکر ها !



 همه و همه میمیرن ! هرچقدرم که عالی باشد هر چند تا جایزه نوبل برده باشد ! 


نمیشه از دستش فرار کرد ! :/ 


حالا فکر کن مثلا ما الان کلی خوشحالیم که تو عصر اینترنت و گلوبال ویل ایج و جهان تکنولوژی هستیم . و به مردم قرون وسطی که فکر میکنیم دلمون براشون میسوزه ! 


حالا فرض کنید سال ۵ هزار ، بشر به عمر جاودان دست پیدا کنه یا جهنم و ضرر لاقل بتونه ۱۰۰ سالو برسونه به ۴۰۰ سال ! (کار نشد نداره اقا جان همین روز هاست که شاهد موفقیت اولین  پیوند سر جهان باشیم ، توسط یه دکتر ایتالیایی) ، حالا فرص کنید سال ۵ هزار بشر به عمر ۵۰۰ سال یا جاویدان برسه ! اونوقت دقیقا همون حسی رو به قرن بیست و یک دارن که ما به قرون وسطی داریم . یه حس ترحم و اینکه : بنده خدا ها چه دوره و زمونه سختی بدنیا اومدن ! ما میتونیم ۵۰۰ سال عمر کنیم  ! اون بدبختا حتی فرصت نمیکردن کل اثار ادبی یکی از کشور هاشونو بخونن ! تا میومدن بفهمن دنیا چیه زرتی یه درد میگرفتن و خلاص ! 😑😑😑😑 


یعنی امیدوارم کره زمین تا سال ۵ هزار میلادی از وسط نصف شده باشه که شاهد این حجم از دلسوزی نباشیم ! من که بدم نمیاد توی نقطه اوج بشر باشم :)) بعد من سرازیری باشه بهتره چون نمیخوام کسی تو جهانی بهتر از اینی که هست زندگی کنه :))) 


ولی خودمونیما اگه تو قرون وسطی میگفتی یه روز میاد که وحید خزایی از ترکیه با سرین از امریکا فحش کاری میکنن و میلیون ها نفر هم این دعوا ها رو شاهدن اگه به جرم خزئبل گویی اتیشتون نمیزدن جای تعجب بود ! یه گالیله داشت میگفت زمین مرکز عالم نیست کم مونده بود باباشو بیارن جلوی چشش . 😂 


یا مثلا من الان توی سرزمین وایکینگ ها اگر میگفتم وایکینگا خیلی خونخوار و حیوان صفت اند فردا هر تیکه از بدنم در یک قسمتی از دانمارک به سر نیزه وصل بود بعد زیر هر نیزه هم نوشته بودن "سزای آدم محمل گو " ..


ولی الان راحت تو خونه لم میدم و آب پرتقال میخورم و با فراغ بال هر چرندی که بخوام پشت سر اولین مردمانی که به این سرزمین اومدن میگم !:))


خواهشا از در قرن ۲۱ بودن لذت ببرید من به شخصه اگه دو روز تو قرن ۲۱ زندگی میکردم و بعد باقی زندگیم توی مصر باستان یا امپراطوری مغول میگذشت مطمئنن تنها کاری که نمیکردم ادامه دادن زندگی در اون دوران بود :)) 

sina S.M
۴ نظر

بازنشر یه پست جالب :! لاقل برا خودم :/

خب این پستی که الان اینجا لینکشو میذارم تا الان کامنت هاشو مخفی کرده بودم ولی الان کامنتاشو باز میذارم . شرح یکی از دعواهامه با ادمی که مدت طولانی میشناختمش و یهو تبدیل به زامبی شد و دیگه یه کلمه هم نمیشد باش حرف زد . نمیدونم زندست یا نه ولی خب این پست رو گذاشتم اینجا بهرحال خواستید یه نگاه بندازید : 



پست دعوا با زامبی 

sina S.M
۴ نظر

شما در گوش من میگویید و من بلند اینجا فریاد میزنم ! البته فقط بخش کوتاهی از آن بدون ذکر نامتان ^_^


کامنتای خصوصی ! در اینجا بخش های کراپ شده ای رو از کامنتای خصوصی میبینید . اگه تونستید برای خودتونو پیدا کنییید ^^ 


 هیچ دو عکسی متعلق به یه نفر نیس :) پس هر عکس نماینده یه خواننده است . 


دو تا عکس آخر دقیقا دو تا نظر مخالف همن ! 



/////


######

######

######

######

######

######



######

######

######

######

######

######

######


sina S.M
۱۸ نظر

فقط شونزده درصد

شدیدا نیاز دارم بیشتر از یک بدن داشته باشم . با مغز های مختلف که توسط یک سیستم بی سیم به یک مغز محوری وصل میشوند ! مثل چند کامپیوتر که برای یک سیستم مرکزی هدف مشترکی را دنبال میکنند . 


با یک بدنم کتاب میخوانم . صبح تا شب . شب تا صبح . نسکافه میخورم و خورم و دست به موبایل نمیزنم . 


یا یک بدنم فقط موسیقی گوش میدهم . تاریخ اپرای ایتالیا را شخم میزنم . صبح تا شب هدفون توی گوشم است و دست و صورتم را هیچ وقت نمیشورم چون با هدفون نمیشود اینکار را کرد !  


با یک بدنم داستان مینویسم ... مخصوصا داستان هایی که نصفه نوشته ام و باید به سرانجام برسد . از پای لبتاب تکان نمیخورم !! از اطلاعاتی که از بدن کتاب خوان کسب کرده ام هم استفاده میکنم (با اتصال به سیستم مرکزی ) 


با یک بدنم فقط وب نویسی میکنم !! کامنت میگذارم و تبلیغ وب را میکنم 


با یک بدنم زبان میخوانم . تمام مقاله های ویکی پدیا در باره جنگ جهانی را با کمک گوگل ترنسلیت از بر میشوم ! 


با یک بدنم نقاشی میکشم ! آن ابزار کوفتی را توی لبتابم نصب میکنم و دستگاهش را هم میخرم و حرفه ای به نقاشی دیجیتال روی می آورم ! تازه باید دو تا لبتاب داشته باشم چون آن یکی لبتاب دست بدن نویسنده است 🤔 


به همین بدن ها راضی ام . حتی هنوز بدن برای زدن سه تار در نظر نگرفتم چون گفتم شاید زیاده خواهی باشه ! یا با کمبود جا مواجه بشیم تو خونمون :!!! 


بدن کتابخوان 

بدن نقاش 

بدن موسیقی گوش دهنده ! 

بدن نویسنده 

بدن بلاگر 

بدن زبان انگلیسی 



با این یک بدنم اگر بخواهم خیلی عادل باشم برای هر بدن فقط ۱۶ درصد انرژی میتوانم بذارم ! اگرم نخواهم عادل باشم باید یکی را کم کنم و به دیگری اضافه کنم و تعادلش به هم میخوره ! مثلا بدن بلاگر رو بیارم روی ۵ درصد آنوقت بقیه بدن ها رو یکی دو درصد زیاد کنم 🤔 نمیشه که مریض میشم 🙄


خیلی بد است که نمیتوانم بین خواسته هایم یکی را قربانی کنم . مثل پایه های حیاتی یک ساختمان اند . هرکدام حذف بشود از زندگی عقب میمانم . پایه هایی به زخامت ۱۶ درصد ! فقط ... شونزده درصد .


فک کنم اگر به این زندگی ۱۶ درصدی ادامه بدم بیشترین چیزی که بشم یک ستون دار تو یه روزنامه مزخرف باشه ‌ . تازه همونم شاید نشدم ! شت 











sina S.M
۶ نظر

بیست و هشت ستاره روشن . هیچ کدامتان را نمیخوانم ^^ یوهاهاها



چقد خوبه ! اونقد حالم خوبه که ازین پستای آنتی سوشالیستی میذارم ! 


اینجا برای خیلی از خواننده های ثابت اینجا یه پیامی گذاشتم ‌. نه حتی برای خواننده های سابق ‌. هرکسی که حداقل ۸۰ درصد فک میکنم که اینجا رو میخونه هنوز یه پیامی براش در نظر گرفتم . از افرادی که میشناسم البته . 


هر کسی خودش بفهمه کدوم پیام برای خودشه . :) 


بعضی پیام ها اونقدر ساده اند که باید بفهمی برای تو عه . 


+ غمت از بین رفت ؟ 


+ ازونا که گفتی تو لوازم تحریری ها میفروشن خریدم بالاخره ! سفیدشو 


+ بیا معنیشو بهت بگم اگه خواستی ! 


+ مخلص شما ‌. ولی اون موقع دروغ گفتم که ازون اهنگه خوشم اومد . خواستم به دایرکتت راه باز کنم ، یوهاها 


+ هنوز اینجا رو میخونی ؟ مگه نگفتم منو فراموش کن ؟ 


+ اگه اینو میخونی بدون که آنفالوت کردم چون فک نمیکردم اونو فالو کنی ! نوچ نوچ نوچ !! 


+ نمیخوای همو ببینیم باز ؟؟؟ 


+ بچه برا تو چیزی ندارم . فقط خوشحالم که دیگه لاس نمیزنی با کسی :) 


+ ایمیلو ج بده دیگه ! دیگه داری از روزی یک ایمیل میرسی به هر دو روز یک ایمیل !! خیلی بدی :/ 


+ به نظرت دارم تو مسیر درست حرکت میکنم ؟ وحشی بودن تو پستا به چشم میخوره ؟؟ 


+ به کامنت فی الفور شما نیازی نیست ^^ 


+ چرت پرت خودت میگی ! 😂 


+ منم گزینه خوبی ام ها !!! 


+ هنوزم خجالت میکشم از اون موقع ک انفالوتون کردم بعد دو روز دوباره فالو کردم 😂



+ سلام :: آب و هوا خوبه ؟ !  (اصلا هم کسی نفهمید با کی ام ! 😊)


+ حالا جدن تو کمدین خندوانه نیستی ؟ :دی 


+ اممم .ببخشید با شما کاری ندارم . وقتتونو نذارید برا این پستای لوس 😅


+ از وقتی من ۱۰ روز غایب بودم تو رفتی تو غار :/ 


+ از موسیقی هایی که معرفی کردین ممنون ‌. فعلا یکیشو دانلود کردم فقط :دی 


اینم برا خودم : واقعا فکرشو میکردی اینقدر تعداد پیام ها زیاد بشه ؟ اولش فک میکردم فوقش ۱۰ تا باشه ولی هرچی فکر میکنم بیشتر میشه . دیگه تا همینجاش بسه . 




sina S.M
۲۲ نظر

موسولینی من باش



هدایتم کن . 


آنگونه که میخواهی .



من ایتالیای تو هستم . 


از فرانسه و انگلستان غبطه بخور ، و با مردی که تازه به کوچه آمده و شاخ شده ، هیتلر ، روی هم بریز 



شنیده ای او کشورش را آباد کرده . 


به آنجا سفر کرده ای و قلبت به آتش آمده که چرا تو نیز با من همان نکردی که هیتلر با آلمان کرد . 


با او دست به یکی شو ... اما ، من که میدانم . تو هیچ استعدادی در جنگ نداری 



آفریقا را از دست بده . نیرو هایت را به کمک هیتلر در شوروی بفرست .‌ بگذار متفقین سیسیل را بگیرند . 


گذاشتی تکه پاره شوم . همان هیتلر حالا شمال مرا گرفته . دردت چه بود که این گونه مرا رهبری کردی . 


حالا تو زندانی ای . در خاک من . 


طولی نمیکشد که هیتلر تو را فراری میدهد . و تو باری دیگر بر تکه شمالی من حکم میرانی ، جمهوری سالو ، اما این شانس که هیتلر به تو داده دوامی ندارد ...


میخواهی به سوییس پناهنده شوی ، حالا اوضاع را وخیم میبینی ... آن زن که همراه با او فرار میکنی ، پتاچی، به من خیانت کردی ؟ من ایتالیای تو بودم حالا چه وقت معشوقه بازیست . 


حقت است .. 


پایت به خاک سوییس نمیرسد . مردمی که خودت بر آنها رهبری کردی تیربارانت کردند ... حالا جسد له شده ات را به قلب من می آورند ، میلان ، جایی که جادوی فاشیسم در گوشم خوانده شد و مست شدم و دیدم توی کچل ، سوارم شده ای . و دیدم ایتالیای تو شده ام ... 


حالا تو را در میلان از پا اعدام میکنند و من میخندم ... و باقی مردمت هم میخندند ... اما خنده من ، با آنها فرق دارد .. 


زیر لب زمزمه میکنم 


دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا 

گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم ... 



sina S.M
۳ نظر

شاید دلتون خواست از نظر بقیه هم مطلع شین

پنج نفری که به این پست نظر دادند . در تمام این مدت نظرشان در آب نمک بود 


شاید بد نباشه از کامنت شان رونمایی شود . 


استدلالم این بود پستی که درباره ی ننوشتنه هم نباید نظرات زیرش منتشر بشن ... 

جالبه که هرچی از پایین میاییم بالا نطرات مفصل تر میشن ‌. 


حالا خود پست و نظرات رو میبینین . که قرار نیست هیچ وقت تایید بشن ! 



....


sina S.M
۱۱ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان