یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

هفته شلوغ به انتها رسید

باز سرم خلوت شد .. هفته شلوغی بود . 

یک امتحان میانترم یک تحویل پروژه یک همورک سخت که تازه نصفه و نیمه انجامش دادم مشق فیزیک . 


اه گندش بزنن . میدونی چرا ؟ چون الان که از همشون خلاص شدم به جای اینکه احساس راحتی داشته باشم یه احساس افسردگی و اعصاب خوردی و ناراحتی دارم ‌ 


با بقیه ناراحتی هام فرق میکنه . ازوناست که نه با درد دل حل میشه نه با اهنگ . ازون ناراحتی های واقعیه .


حال و حوصله گرم گرفتن با ادما رو نداشتم امروز و همینم باعث شد فقط حالم بدتر بشه . و یه جور تیریپ انزوا و یه گوشه افتادن بهم دست بده .


بازم تو اون حالت دیدم یکی از بچه های کلاس داره خزئبلات میگه . 

میگفت ۹۰ درصد مردم امریکا زندگیشون دست خودشون نیست . بعد اونور دو تا دختر همچین دست به چونه نشسته بودن ... هدفونمو گذاشتم تو گوشم و اهنگ پلی کردم تا بیشتر از این روزم خراب نشه . 


بعدشم همراه اول لامصب هم برای بار ۴ ام اس ام اس داد که مشخصاتت مغایرت پیدا کردیم برو یکی از دفاتر همراه اول درستش کن . 


از روی گوگل مپ سرچ زدم همراه اول همه جای این تهران خراب شده بود به جز طرفای من . سر اخر یه جا رو پیدا کردم که نزدیک بود. یه نقطه قرمز بود وسط کوچه پس کوچه روش نوشته بود همراه اول . 


گفتم یکم پیاده میرم اعصاب خوردیم برطرف میشه . 


شارژ گوشیمم تموم داشت میشد فقط به اندازه ای داشت که تونستم با مپ خودمو برسونم رو اون نقطه قرمز . 


رسیدم بهش . از چند نفر پرسیدم ... اما کسی نمیدونست . یه مغازه دار گفت برو چند خیابون بالاتر . رفتم . نبود . 

نمیدونم چه وضشه آخه . ایرانسل همه ایستگاهای مترو دفتر خدمات داره . یعنی ازون وقتا بود که میگفتم عجب خری بودم همراه اول خریدم .


*** دوم هم نیستی چه برسه به همراه اول ! 


شارژ گوشیم پرید . رفتم خونه . 


هنوز دست و صورتمو نشستم .. یهو کلی فشار از روم برداشته شد ‌.. 


کارایی که کردم .. دیدن یکی از کلیپای خنده دار برای ۲۰ بار . خیلی توش انگلیسی حرف میزد با کلی زور تونستم نصفشو بفهمم . 

به جز این ... یکم تو تلگرام چرخ زدم و برای علی چیز میز فروارد کردم . نمره تحویل پروژه یکی از بچه ها رو پرسیدم 


و به علیرضا پیام دادم که فردا بریم سینما یا نه . 


امروز با هم ناهار خوردیم . بخشی از روز رو علیرضا برام بد کرد . 


مجبورم کرد به یه نفر دروغ بگم . 


- بگو حالش بد بود رفت . نمیتونه پروژه رو تحویل بده 


- بابا بیا به توضیحی بده . اینجوری صفر میشی ها 


- نه .. چجوری توضیح بدم 


- مگه خودت ننوشتی ؟ 


- نه یکمشو از بقیه کمک گرفتم 


-چند درصدشو ؟ 


- پنجاه درصد .. 


- آهان .. این یکمش بود ؟ ببین پروژه بعدی که دو نفره است رو باهات برنمیدارم . مگرنه مجبور میشم همرو خودم بنویسم. 


- باشه برندار . 


... اولین بار بود اعتراف میکرد هیچی سواد ندارد . 

خداحافظی کرد و رفت .. 

....

رفتم پیش مسئول  . گفتم دوستم حالش بد شد و رفت خونه ... 


مسئول گفت : یعنی چی ؟  .. 


-رفت دیگه ... 

- آخه چرا ؟؟؟ 


- ناهار خوردیم . حالش بد شد . رفت ... 


ده دقیقه بعد علیرضا زنگ زد . 


- چی بهش گفتی ؟ 


- گفتم حالت بد شد رفتی 


- چی گفت ؟ 


- هیچی . گفت صفر میده بهت . 


- ببین میتونی بهش بگی .. ... ... 


- چی ؟ صدات نیومد ؟


- هیچی ولش کن . 


- خدافظ 


- خدافظ 


... 


روز بدی بود .. تنها شده بودم . 

جمعی که انحا بودند اصلا مرا تحویل نمیگرفتند چون من یک ساعت کمنر بود که امده بودم در حالی که آنها ۴ ساعت یا بیشتر با هم بودند 


البته من هم علاقه ای نداشتم وارد بحث هایشان شوم . از ان موارد خاصی بود که از هیچ مکالمه ای لذت نمیبردم . گفتم که حالم کلا بد بود و این باعث میشد توی جمع هم منزوی شوم و این خودش بدتر میکرد. 



یکی از آنها بود که بیش از ۷ ساعت  آنجا بود . و در این مدت خیلی با همه گرم گرفته بود .. حتی با مسئول تحویل پروژه :/ 

آن یک نفر دشمن بود !! 

 

بالاخره پروژه را تحویل دادم . جمع بچه ها رفتند سمت خانه . امیرحسین به من گفت ایا ممتظر باشیم تو هم پروژتو بدی با هم بریم ؟ 


گفتم نه !! میتوانم ۱۰۰۰۱ دلیل برای این نه بیاورم ! ولی اون دلیل اخر اینه : 

تنهایی را ترجیح میدادم . 


فکر میکنم همش یه تلقین بزرگه ! وقتی پروژه رو دادم حتی صبر نکردم اون یکی دوستم که تو راه بود برسه .. احتمالش کم بود برخورد جالبی از آب در بیاد و مثلا با هم برگردیم ! حتی اگر پسر بود هم حال و حوصلشو نداشتم چه برسه به اینکه ... !! 

... 


توی راه برگشت یه گوشه کز کردم و با موبایل ور رفتم . همش فکر میکردم و غصه میخوردم . :...: 


نمیدونم چیکار کنم . فردا پس فردا وقت برای درس هست . این هفته هم امتحان نداریم . فردا شاید با علیرضا برم سینما . ماجرای نیمروز فیلمیه که میتونه حالمو خوب کنه دوباره دیدنش . اگر علیرضا نیومد خودم تکی میرم . بهترین سینما نزدیک خونمونه . 


فکر کنم الان بدونم چیکار کنم ... این پست کروکثیف و بدون عکس رو منتشر کنم و میدونم پر از غلط نگارشیه . 

بعد برم دست و صورتمو بشورم . بعد جورابمو در بیارم :/ بعد شاید بزنم cnn ببینم برای اموزش زبان . این لامصبا انقدر تند حرف میزنن ادم کلا بیخیال انگلیسی میشه . بابا حرومزاده اگر قرار بود فارسی رم اینجوری بحرفن من نمیفهمیدم تو چطور انگلیسیشو میفهمی زنیکه ی مجری :/ 


یعنی با چنان سرعتی عبارت executive order رو بیان میکنه که ادم نمیفهمه این الان گفت x order یا مثلا گفته it order ... یعنی این سرعتشون تو حرف زدن زمین تا اسمون فرق داره با فارسی . 


این گزارشگرای cnn تو ۵ ثانیه ۷ تا جمله میگه با تحلیلش . بعد گزارشگر فارسی تو ۵ ثانیه فقط میتونه بگه : " ما الان شاهد این هستیم که "




sina S.M
۱۰ نظر

Repost شنبه ۱۹ فروردین

این Repost تکه کوچکی از پست بلند و بالای ۱۹ فروردین است. 


دشمن جان که همچنان در بلاکی تاریخی مرا نگه داشته . امروز موقع ناهار کلمه ای با من حرف نزد. (لابد میپرسید چرا اصلن موقع ناهار کنار هم نشسته بودیم ؟! علتش این است که دشمن جان سابقن دوستم بوده اند و خب ما یک سری دوستان مشترک داریم ... که هنوز ما را به هم پیوند میدهد. برای همین زیاد پیش می آید که علی رغم میل هم ، در جمع های مشترکی هستیم )

داشتم میگفتم . موقع ناهار حرف نزد. ولی خب حرف زدنمان این طوری بود. من یک چیزی به علیرضا میگفتم و علیرضا جوابم را میداد بعد دشمن جان به حرف علیرضا واکنش نشان میداد و از آن طرف دوست دیگری به این حرف جواب میداد و خب بدین شکل میگذشت. 


موقع ترک ما ، گفت : سینا کیف داری ؟ 

گفتم : نه ...


در واقع باید تعجب میکردم. ولی آنقدر این سوالش عجیب بود که حتی مغزم اجازه نمیداد آن را به عنوان یک مقوله تعجب ناک در نظر بگیرد. عجیب از این نظر که در چند ماه گذشته ایشون حتی من را به اسم فامیل هم صدا نکرده بود که حالا میگفت سینا. 


کیفش را گذاشت روی میز ... 

گفت : میخوام جبران مافات کنم . 


فهمیدم. میخواست سوغاتی بدهد . چون وقتی گفت جبران من فهمیدم منظورش جبران آن سوغاتی است که قبل تر برایش برده بودم . زمانی که یک جمع ۶ نفره جمع و جور داشتیم و موقع سفرم از اصفهان ۵ تا بسته سوغات اوردم براشون . 

گفتم از کجا ؟ 

گفت : منطقن یزد دیگه !

نمیدانستم از چه لحاظ منطقی بود که سوغاتم از یزد باشد. شاید چون اصالتش یزدی بود . . . ولی خب با این حساب منم اصالتم چینی بود که برای یکی از چین سوغات اورده بودم.


یک بسته بزرگ بود ! نمیدانستم این را چه تلقی کنم. گیج بودم. آنقدر گیج که نفهمیدم کی و از کدام طرف رفت. فقط دیدم محو شد. 

علیرضا گفت : فکر کنم میخواد آشتی کنه ... 


گفتم : نمیدونم .شایدم میخواد پول اون سوغاتی رو که قبلا بهش دادم برگردونه که منتی سرش نباشه . 


نظریه دوم با وجود بدجنسانه بودنش میتوانست راست باشد. اگر واقعا این سوغات به معنای آشتی نباشد چه ؟ 


...
نوشته بالا برای ۱۹ ام بود و الان ۲۸ فروردینه
از قضا معلوم شد سوغاتی فقط جهت تلافی بوده . چون من تتها کسی بودم که در کل دانشگاه ازش سوغاتی گرفتم . و در ضمن دلیل دیگر : وقتی رسیدم خانه آنبلاکش کردم تو تلگرام . ولی اون اینکارو نکرد . پس نمیتونست به معنی اشتی باشه . فقط به معنی تلافی سوغاتی ای بود که پاییز بهش داده بودم .چقد یه ادم میتونه کثیف باشع !!! البته کار درستی کرد . چون ممکن بود بعدا منت بذارم سرش !! 

مثل کاری که الان میخوام بکنم ^^
مخاطب از اینجا به بعد پست پرتقال است :

هما (پرتقال) دو هفته گذشت و هنوز چیزی که قرار بود بهم پس بدی رو ندادی ! 
(: 

مثل اینکه واقعا دزد از آب در اومدی ^_^ 
sina S.M
۱۸ نظر

بیا بریم دشت :(



به مناسبت در گذشت عارف لرستانی .

البته که توی برره بازی نکرده بود.

اما خب نیازی به توضیح نیست که این آهنگ چه ربطی به موضوع داره . 

... 

تشکر ویژه از معدود دوستانی که در پست قبلی نه قبلی اش مرا نقد نکردند بلکه یک تکه از شعر یا متن بسنده نمودند ! :) 

ببخشیدا اگر بحث نقد باشد من همتونو با بولدوزر درو میکنم ! والا :دی 

...


sina S.M
۹ نظر

از آمدنم نبود گردون را سود

از آمدنم نبود گردون را سود     


        وز رفتن من جلال و جاهش نفزود 


وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود 


        کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود 

عمر خیام

...



جدای از معنی آهنگ شعر خیلی برام دلنشینه . علتش استفاده دوباره از "وز" در ابتدای مصرع سومه . یه جور هارمونی عجیب و جالب بهش میده که باعث شد بعد از متوجه شدن این نکته ساعت ها این بیت رو زمزمه کنم . 


از آمدنم نبود گردون را سود ، وز رفتن من جلال و جاهش نفزود ، وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود (راستی کاین را به صورت کین تلفظ میکنند، عجیب نیست بعضی ها ندانند توی پیش دانشگاهی که پسرای گنده بلد نبودن)

هیچ در مصرع سوم را باید کشیده و به آن عمق بخشید (هییییچ) تا آهنگ شعر درست باشد . (در اینجا درست یعنی نظر من ، شاید شما روش مطلوب خودتان را برای خواندنش بیابید)


" نبود " مصراع اول را هم باید به اندازه هیچ کش داد . در کل باید شعر را سریع خواند ولی در این دو کلمه واژه را به طور کشیده میخوانیم (اصطلاح تخصصیشو بلد نیستم)

در زیر نمونه تلفظیشو مینویسم (جاهایی که فاصله رو برداشتم یعنی تاکید دارم بدون مکث بخونید) 

از آمدنم نبووود گردون راسود ... وز رفتن من جلال و جاهش نفزود 

وز هیییچ کسی نیز دو گوشم نشنود ... کین آمدن و رفتنم از بهرچه بود 


به نظرم باید وویس میذاشتم اینجا ، اینهمه دنگ و فنگم نداشت . 

... 


کتاب سال خرگوش از اتور پاسیلینای فنلاندی رو شروع کردم . 

 : 

*****

آدم حتی در یک روستای خوب و دوست داشتتی نیز نمیتواند برای همیشه ول بگردد . 

:

*****

"چشمم روشن ! پس فکر هایت را کرده ای، همین؟ عقلت را از دست داده ای. همین حالا مجبوری بیایی خونه. مسخره بازی در نیار. مسلما اخراجت میکنند و به علاوه ، آنترو و کرتو امشب می آیند پیش ما . باید بهشان چی بگویم ؟"


"بگو فلنگ را بسته ام. حداقلش این است که دروغ نمیگی."


"چطور میتونم چنین چیزی بهشان بگم ؟ اگه میخواهی طلاق بگیری، خیالت راحت، دیگه کار نمیکنم! نمیگذارم اینجوری زندگیم را خراب کنی و راهت را بکشی و بروی. هشت سال به پایت نشسته‌ام! اگه عقل داشتم که با تو عروسی نمیکردم!"

زن زیر گریه زد.

"زودتر آبغوره هایت را بگیر که پول تلفن زیاد می‌شه" 

:

*****

زنش در یک بهار باردار شد. ولی بلافاصله جنین را سقط کرد: تنها به این دلیل که تخت نوزاد تناسب و توازن اسباب ها را بر هم میزد. 

ولی پس از سقط، علت حقیقی بر واتانن معلوم شد: واتانن پدر واقعی آن بچه نبود. 


******

(در این بخش یک راننده بولدوزر خیلی پر سر و صدا با ماشینش وارد یک کمپ میشود و همه را میترساند) 

زن ها با سرکوفت گفتند:"عقل از سرت پریده؟ اینجوری میخواهی همه چیز و همه کس را درو کنی ؟ نمیفهمی که بچه ها میترسند و شیر گاو ها خشک میشه؟"

راننده دست دود گرفته اش را جلوی صورت کثیفش گرفت و با کمی متانت گفت :"عفریته ها، حرف زیادی موقوف" . 

زن ها با غضب عربده کشیدند :" عفریته ننه ی خودته!"

راننده پیاده شد و به سمت زن ها قدم برداشت:" سه روز می‌شه که دارم این بولدوزر را میرانم و سه شب است که چشم روی هم نگذاشته ام. پس دهان‌تان را ببندید.".

*****


رمان سال خرگوش رتبه‌ی پنجم را از بین ۱۰ کتاب برتر فنلاند به خود اختصاص داده. 

مدت ها بود تو کتابخونم خاک میخورد !



sina S.M
۸ نظر

غرور در این پست تعطیل ! سینای اسیب پذیر

یه چیز بنویس که برام جالب باشه ! تاحالا نشنیده باشم . ترجیحا درباره خودم ولی میتوانید درباره احمدی نژاد هم بگویید ... 

در فصل های مختلف خواننده ها فرق میکنن و الان ا۱لا فصل خوبی نیست :/ برای همینه که این دیوانه بازی را راه انداختم .


یک چیزی بگویید ! باشه ؟ فقط خواهشا جمله باشد . کلمه نه ! 
افرادی مثل بهار تبار بهمن هم بخواهند خل بازی در بیاورند و اوهاع بنویسند کامنتشان پاک میشه !!! 

خواهش میکنم خواهش میکنم سکوت نکنید ! 

I beg u و این حرف ها :دی 

جواب کامنت ها هم نمیدم که خونریزی به پا نشه و هرکسی دقیقا یک کامنت بده . :دی

sina S.M
۱۹ نظر

بهاره دختر عمو


نمیدانم غرورم را حفظ کنم و او را از زندگی ام بندازم بیرون ... یا اینکه خودم وارد قضیه شوم و تکلیفم را واقعا معلوم کنم ؟ آن بخش از وجودم که میگه : "یه بار بیشتر زندگی نمیکنی" ، میخواد هی پیام بده بهش هرچند که سین نشه .. میخواد باهاش مذاکره کنه ! نمیتونه اون صد تا پیامی که قبلا رد و بدل کردیم رو فراموش کنه ! 


اما بخش مغرور چیز دیگری میگه ... میگه تحریمش کن . وقتی به همه سلام میده عین برج زهر مار به چشماش زل بزن ... اینکه صداش توی حالت عادی میلرزه و یه ترس تو وجودش هست بای دیفالت . مطمئنا وقتی با همچین نگاهی مواجه بشه کلمه در دهانش خشک میشه و بیرون نمیاد ... 


بهرحال اون شبیه ترین ادمی بهم هست که تو اون دانشگاه هست . حتی بیشتر از پسر هایی که نزدیکترین رفیق هایم را تشکیل میدهند . 


مشکل از اونجایی شروع شد که گفت: پس ماری کوری چی ؟ 


و منم گفتم : اون یه استثنا بوده . 

در حالی که نمیدونستم چی میگم و حالا بعد چندین ماه تازه فهمیدم چه توهینی بهش کردم !


نمیدونستم همچین جمله ای در جواب یک فمنیست مثل جرقه ای در انبار باروت عمل میکنه ... 


ادم ابلهیه .. میدونم . ولی ادم جالبی هم هست . و خب منم وقت اضافی دارم برای اینجور کارا . سعی میکنم مذاکره رو به ثمر برسونم . قبلش باید کاری کنم که پیام هامو سین کنه ! 


شاید مجبور شم حضوری باهاش صحبت کنم .

 سخت نیست . اونقدر درونگراست که همیشه بعد از دانشگاه تنها برمیگرده .. 

همیشه ی همیشه ی همیشه  . 

و اگر عاقل باشه از حضوری حرف زدن طفره نمیره ... 

بهرحال من یه سری اطلاعات ازش دارم پس یه جورایی با بقیه فرق دارم ! 


اهنگ بی نظیر بهاره دختر عمو از محسن نامجو 
دریافت

sina S.M
۴ نظر

People against united airlines



سقوط ۹۰۰ میلیون دلاری سهام شرکت یونایتد ایر لاینز 


در نتیجه اتفاقی که یکشنبه رخ داد. و تا دوشنبه در سراسر جهان پخش و یک خشم عظیم کم سابقه را منجر شد.

فیلم رفتار وحشیانه و غیر انسانی این شرکت با یکی از مسافران که پزشکی چینی بود هر بیننده ای را در بهت و سرگردانی فرو میبرد. 


علتش اشتباهی بود که منجر به فروش یک بلیط اضافی شد. وقتی از مسافران خواسته شد یک نفر داوطلبانه هواپیما را ترک کند و حتی پیشنهاد ۸۰۰ دلاری هم داده شد و کسی داوطلب نشد این شرکت با قرعه کشی یا هر روش دیگر یک مسافر چینی را انتخاب کرده و به غیر انسانی ترین شیوه ممکن او را از صندلی اش بیرون کشیده و به خارج از هواپیما منتقل کردند. او حتی بر اثر ضربه ی سرش به لبه صندلی بیهوش شد.


فیلم را میتوانید با سرچ کوتاه united airline پیدا کنید . البته فیلم جالبی نیست . بخشی که مسافر جیغ میکشد واقعا شوکه کننده است . 


این شرکت ثانیه به ثانیه متحمل ضرر بیشتری میشود. تگ های زیادی چون بایکوت یونایتد ایرلاین به چشم میخورد و بعد از گذشت ۴۸ ساعت ، حملات مردم به خصوص شهروندان آمریکایی به اکانت این شرکت در اینستاگرام (و حتما فیسبوک و توییتر و ...) قطع نمیشود . چینی ها نیز در کنار آمریکایی ها بخش عظیمی از جمعیت خشمگین را تشکیل میدهند . 


که حتما بر آینده پرواز های این شرکت که در چین صورت میگیرند تاثیر گذار خواهد بود .

خیلی ها قول داده اند دیگر مشتری این شرکت نباشند و باقی مردم را هم به این جنبش دعوت میکنند . البته معلوم نیست این هیجان و خشم جهانی تا کی ادامه یابد و آیا یونایتد ایرلاین را به معنای واقعی کلمه به زانو در می آورد یا خیر .


sina S.M
۵ نظر

روز اول دانشگاه در ۱۳۹۶ - پست طولانی . . . هزارویک پست

مقدمه این پست : به قدری طولانی است که خودم هم دارم آزار میبینم. ساعت الان هفت است و فکر کنم از پنج نشسته ام پایش ... خدا کند واقعا اینطور نباشد و فقط زر زده باشم :/ 


همه چی در این پست هست. از مسائل و دوستی ها و دشمنی های دانشگاه بگیر تا پرتقال و خاطره چین .

 حتی تحلیل حملات تروریستی شمال اروپا در وضعیت حال حاضر . خودم هم دارم شاخ در می آورم که آیا این وبلاگ این پست را آبستن شده یا این پست است که در واقع حکم مادر این وبلاگ را دارد :/ البته شاید پست های طولانی تر از این هم داشته ام . 


خیلی خوشم می آید. قشنگ عطش نوشتنم را اینجا تخلیه میکنم و وقتی نوبت داستان نویسی میرسد لنگ میزنم و میخواهم بروم پیتزا بخورم به جایش !!!!

 پست را توسط تصاویر به تکه های مختلف شکسته ام که اگر خواستید بخشی از آن را بعدا بخوانید و موقع پیدا کردنش گیج نشوید ... ببخشید فهرست ننوشتم . اگر میخواهید موارد ذکر شده در بالا را بخوانید مجبورید کل پست را بخوانید :( 

خب مقدمه چینی بسته ... این شما و اینم پست ...

.....


برگشتم به دانشگاه ... واقعا بهش نیاز داشتم و خودم نمیدونستم. 


خسته شده بودم از بس تو خونه توی تلگرام باهاشون کانکت بودم . نیاز داشتم واقعیشونو ببینم ! چه دوست چه دشمن ! نیاز داشتم فیزیکی ببینمشان نه عکس اول پروفایل تلگرام ... نیاز داشتم آن کسی را ببینم که مرا بلاک کرده ! نیاز داشتم آن دختری که وسط عید یهو تصمیم گرفت پیام هایم را سین نکند ببینم ! نیاز داشتم اون کسی که منو مسخره کرده ببینم ! تا برام از فرم آدم های مجازی بیان بیرون . 


هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم های دنیای واقعی برایتان فرم آدم مجازی بگیرند. آن وقت ممکن است با هر لحنی از هر دری با آنها سخن بگویید ! چون وقتی چیزی را برای یک آدم مجازی تایپ میکنید ذهنتان گول میخورد که کسی واقعا آنجاست. مغز یک کودن به تمام معناست. و خب شما در تنهایی خود خیلی راحت از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تایپ میکنید. علی الخصوص اگر به نوشتن علاقه داشته باشید. 


sina S.M
۱۴ نظر

من اگه تو نباشی


هیچکس اینو خطاب به طرفداراش خونده . اولین باره که دارم میبینم یکی ازین رپر ها چرت و پرت نمیگه . البته رپ عرصه بزرگیه و در حدی نیستم که بگم بده و نباید باشه و خیلی جاها از وجودش حمایت کردم . و البته مخالفای سر سخت خودشو داره :/ سعی میکنم فلکسبل باشم ! 


حالا چرا ازش خوشم اومد ؟! چون در عین اینکه هیجان رپ رو داره توش یه غم خاصی موج میزنه ! غمی که در اثر شکست عشقی یا یه دختر دماغو نیست. یه جور انگار خسته از جنگ هایی که بین رپر ها رایجه . یه غم با اصالت که سعی میکنه با ذکر نکات مثبت ، ازش بکاهه . 



 "چیزای جدید اختراع کردیم .. شاید بعضیا رو دوست نداشتی ولی مشوق بودی افتخار کردی "


" ولی با کمک تو بود تو موسیقی انقلاب کردیم  "


و مثل کسی که از یه جنگ خسته شده و حالا به طرفداراش روی میاره .. و باهاشون گپ میزنه . انگار قبلا اینکارو نکرده و حالا میخواد جبران کنه . میخواد بگه چقدر براشون ارزش قائله و اینا ! 

حالا منکه طرفدارش نبودم صرفا یه نگاه از بیرون به قضیه دارم:)

...



دریافت


ورس1:
هم سنگرمی // چه کنارم باشی ،چه دور ،چه صدقدمیم تکست 
شاید تا حالا یه بارم با هم حرف نزدیم // ولی به هم نزدیکیم ،به نزدیکی حرفام به حقیقت
خلاصه که تنها هم باشم انگار چند نفریم // وقتی پایین بودم گفتی نمیشنوی همصداتم؟ پکری؟
بجا دعوا قُر سمعکی بگیر خالی میشی // بلند شو بوده بدتر از این
بهم دادی نیرو ،گاهی ،نه نه طنز نیستم // من بلد نیستم مخفیکاری رو 
مثل مهدیاریو شعرامو دوست داری // با اینکه پر غلط دیکته اند
بودی از اول پیشم ،هیچوقت نگو فقط هیچکس // اون پشت خیلی ها عرق ریختن

کروس:
من اگه تو نباشی // دیگه چجوری واسه گنده ها بکنم قاطی 
 اگه تو نباشی // دلمو خوش بکنم به چی وقتی از تو دُورم حاجی
 



ورس2:

چیزای جدید اختراع کردیم // دادیم بیرون امتحان کردیم 
شاید بعضی ها رو دوست نداشتی // ولی مُشوق بودی ،افتخار کردی
اگه نظرمو بخوای // تو جنگل آسفالت قانونو میدم به اختلاف ترجیح
از تو میگیرم تاثیرو ،تنده زبونم // تا حالا رو کسی که داره آتیش میگره یا تشنس آبو بستی؟
نه ،انگار بس نی // هر چی یاد میگیرم میکنم به شعرام تقدیم
از همه یاد میگیرم // چه از تو چه اونی که میکنه انتقاد کشکی
تا بمیرم بشه کلاس تعطیل // شاید خوت ندونی ولی با کمک تو بود تو موسیقی انقلاب کردیم


کروس:
من اگه تو نباشی // دیگه چجوری واسه گنده ها بکنم قاطی 
 اگه تو نباشی // دلمو خوش بکنم به چی وقتی از تو دُورم حاجی



ورس3:
نسبت بهت مسئولیت دارم // میدونم عوض نشدم
به خودم قول دادم وقت تلف نکنم // شهرتُ هدف نکنم
دیدم همه میرن یه طرف // جهت عوض نکنم
گوسفند نباشم ،علف نخورم // فرار نکنم ،بخشش طلب نکنم
ولی واسه پیشرفت چرا سفر نکنم // تا دیدن رفتم دور ور داشتن
بلکه بهشون بگی دُوردونه
اما تو ایمان داری میام میام // نَکه بشم اسطوره
تو باور داری از بارون میگیری پا // یه خودی نشون بده
رُو تو جمع کنی از برُ روت چی میمونه؟ // میگیری ها
حتی اگه جهانی نباشی میگیری جام // حالا یه جمع بندی بکنی میبینی پا برجام 


کروس:
من اگه تو نباشی // دیگه چجوری واسه گنده ها بکنم قاطی 
 اگه تو نباشی // دلمو خوش بکنم به چی وقتی از تو دُورم حاجی

...


نکته های کوچیک آهنگ رو اینجا نوشته .. بعضی جاها ایهام داره . 


sina S.M
۵ نظر

آهنگی از چارلز منسون خونخوار

شنیده بودم مرلین منسون اسمشو از قاتل بزرگ چارلز منسون اورده .. 

اما این اواخر فهمیدم چارلز منسونم خودش تو کار موسیقی بوده . 


میدونم توی این چیزا خیلی نوبم ! ولی خب this is how we do !

منسون هم اکنون (همین حالا) در زندان شهر کورکوران (!) کالیفرنیاست ... 

درواقع در توصیف آهنگ هیچی نمیشه گفت :| 


دریافت

sina S.M
۱۰ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان