یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

ابر پست ! خداحافظ مریم خداحافظ ف.ع :: سلام عشقم !

نمیدونم قراره درباره چی حرف بزنم ٬ فقط میدونم این پست پست خوبی از آب در نمیاد چون با نیت قبلی نوشته شده. پست باید خودش بیاید نه اینکه به زور بیاورندش . مثل تفاوت بچه ای است که به زور از ماتحت مادرش بیرون میکشند با بچه ای که خودش بیرون می آید. 


امروز فیلم دختری در قطار را دیدم ... کیفیت اش پرده ای بود. یعنی یارو رفته بود سالن سینما و دوربین را گذاشته بود روی شکمش و فیلم ساخت ۲۰۱۶ را ضبط کرده بود. 


فیلم بر اساس یک کتاب بود. کتابی پر فروش یا همان bestseller خارجی ها ! 


نمیخوام لوث اش کنم. ولی فقط بگویم بازیگر های زن همگی صورت هایی محشر داشتند ! در همین حد کافی است !

 

.... 


طی آخرین اخبار دو نفر از بهترین خواننده هایم را از دست داده ام. این نهایت گه بازار است. امیدوارم یکی شان برگردد . چون به آن یکی واقعن امیدی نیست. (چون کنکوری است ٬ و کنکوری ای که اعصابش به هم بریزد واقعن امیدی به بازگشتش نیست) اما این یکی که دوست دارم برگردد خیلی هم خوب است. فقط سر عادت مسخره اش که یک کامنت را میدید و جواب نمیداد باهاش دعوا کردم . 


آخر آدم اینقدر اسهول که یک چیزی را سین کند و جواب ندهد ؟! 


....

....

اینها را که تایپ میکنم یک دختر خوووووووووووووووب دارد پیش خودش فکر میکند که یعنی سینا دارد چی درباره ی من مینویسد ؟! 


نمیشد نگویم ! یعنی خودش گفت بگویم. نه ٬ یعنی دلش خواست و وقتی دلش میخواهد منم باید یه واکنشی نشان بدم دیگه !

این دوست جدیدمان صبح تا شب با هم اس رد و بدل میکنیم . قبضش که اومده بود بالغ بر ۱۲ هزار تومان پول اس اش شده بود . در حالی که ۵ تومان پول مکالمه . 


دختر بی نظیری است ٬ برخلاف خیلی از دوستان که تا بهشان میگویی عشقم ٬ یکهو آتیششان گر میگیرد و میخواهند به عقدت در آیند یا تا بهشان میگویی خل ٬ یه دفعه دست به بلاک میشوند و تا دو هفته بق کرده اند... این دختر محشر است

فقط میترسم از دستش بدهم یا مثلا پسر همسایه شان آرنولد از آب در بیاید و اینها :)‌ 


بهم برنامه درسی هم داده. خیر سرش کنکوری است دیگر ! هومممم دیگر چه میخواستم بگویم ؟! آهان ٬ اینکه شما هم این دختر را میشناسید. البته بعضی هایتان. بعدا شاید بهتان گفتم کیست. ولی اگر بخوایید حدس بزنید با نانچیکو می آیم توی صورتتان . . . 


(شما هم از آن دسته افرادی هستید که اس اس رو به خاطر هارلی کویین دیدن ؟! :دی ) 



نکته ای که مرا ناراحت کرده نزول از ۷۳ به ۶۷ است. (تعداد دنبال کنندگان) این نشان میدهد دوستان خیلی لطف دارند و اینها خخخ 

در واقع یکی از بهترین خواننده هایم که همیشه میگفت خواننده برایت مهم نباشد الان جزو این نامرد هایی هست که آنفالو کرده اند (خداییش اسم آنفالو نیس اسمش هست قطع دنبال کنندگان که البته نوشتن این عبارت از زایمان خر با یک دست سخت تر است !)

این آنفالو کننده محترم روحش همواره بر من زندست. چون میگفت : خواننده برات مهم نباشه. 

حال خودش دیگر وبلاگ مرا نمیخواند ٬ طبق حرف خودش ٬ رفتن او نباید برای من مهم باشد. و این یکم بهم حس آرامش میده. زندگی ام به جایی رسیده که یک شخص که تابحال از ۴۰ متری هم ندیدمش و نمیدانم نگاهش از آن نوع نگاه هایی هست که من میفهمم نباید با طرف حرف زد٬ از طریق لبتابش دارد بر احساسات من تاثیر میگذارد.


توی مترو که با دوستان گرام میرویم ٬ این دختر ما هی اس میداد. بعد ماهی ٬ فهمید که من زاویه موبایل را طوری گرفته ام که کسی نتواند اس ها را بخواند. گفت : سینا قشنگ معلومه داری با دختر لاس میزنی . 


یا ماهی معنای لاس را نمیداند. یا دارد دست پیش میگیرد که پس نیفتد. آخه من نمیدونم این بشر رفته توی پارتی بچه های شریف زید پیدا کرده بعد به من که دارم چارتا اس ام اس درسی / فرهنگی رد و بدل میکنم میگه لاس میزنی . 



این زید ایشان البته آنقدر ها هم قضیه اش جدی نیست. طرف یه بار شیکم ماهی رو لمس کرده و وقتی با حجم عظیم چربی مواجه شده گفته : عجب سیکس پکی . 

بعد دوست ما هم به فال نیک گرفته و این خزئبلات. 

...



(عکس برگرفته از کمیک استریپ کثیف و محشر i hate fairyland)

زشت لقب دختری است که الان شده قبله عالم کلاس. قیافه اش به وزغ میگوید بسم الله. حالا نمیدانم حکمتش چه بوده که اینطوری است. البته نباید معجزه لاک فیروزه ای رنگ ٬ موی دم اسبی که از پشت مقنعه زده بیرون و صورت پنکیک زده و بوی کرم با طعم میوه های هاوایی را نادیده گرفت. 

با علی و علیرضا داشتیم سیب زمینی اشتراکی که با روغن تراکتور سرخ شده بود را مزه مزه میکردیم که زشت و دار و دسته اش را از پنجره کانکس بوفه دیدم. به علیرضا گفتم : بفرما زشتم پیداش شد.

علیرضا گفت : نگو بابا میفهمه .

گفتم اگر قرار بود بفهمه که براش لقب نمیساختیم !


ملت بفهمی نفهمی رد داده اند ها .


بعد علیرضا به علی گفت : آدرس اینستاتو بده .

گفتم : خر نشی بدی ها . اگر فالوت کنه ٬ وصل میشی به بچه های دانشگاه و اونموقعست که باید خودسانسوری کنی .

علی چنگال را پرت کرد روی میز و باهام چشم تو چشم شد : خود سانسوری ... یعنی عاشق این حرف زدنتم. 


مرا میگویی سرخ و سفید شدم . البته چون پوستم سبزه است در نهایت هیچ گهی نشدم


بامداد امروز ٬‌ یا همان دو نصفه شب خودمان بالاخره تونستم این دختره رو که هی ویدئوشو همه جا میدیدم و دربه در دنبالش بودمو پیدا کنم. و توی پیج اینستاش بالغ بر ۵۰ ویدئوشو دیدم. 


در باره ی پدیده ای تحت عنوان ندا یاسی حرف میزنم. من هیچ چیز نگویم بهتر است. چون از قدیم گفتن : دوست رو باید توی نظراتش درباره ی ندا یاسی شناخت . 


یعنی من اگر یه جمله در توصیف این انسان بکار ببرم میتواند از روی آن جمله به عقاید من درباره : زنان ٬ ازدواج ٬ اخلاق ٬ دین ٬ خدا و ... پی ببرید. 


تا حدودی اما من جزو کسانی نیستم که به ندا یاسی فحش بدهم (چون خودش کلی فحش گذاشته روی کسانی که بهش فحش بدهند) البته همینجوریش هم کلی فحش از طرف ندا نصیبمان شده چون همش به ایرانی ها و من جمله به مرد ها فحش میدهد. خودش افغانی است. توی استوری اش داشت همینجوری الا بختکی زر میزد و حواسش نبود که داره لهجشو لو میده :دی 


خلاصه اینکه کانکولوژنی که من گرفتم از ندا یاسی اینه که پامو توی شهر ونکوور نذارم تا این تمساح منو نبلعه ! 


بابا از زازو یه بسته شکلات معرکه و خاص برایم اورده ...آنقدر با لب و دندان آدم بازی میکرد که امروز ظهر فقط دو سه تایش را باقی گذاشته بودم.

 بعد روی جعبه اش را خواندم. 

همه محتویات شکلات را در حد یک کلمه اورده بود. اما در نهایت فقط برای یک مورد ٬ به کلمه اکتفا نکرده و جمله به کار برده بود : 


the product contains alcohol. 


بابای آدم که شماره چشمش از تعداد انگشتان دست بیشتر باشد همین میشود. 

sina S.M
۱۲ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان