یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

WITOTTITAOMAFG = چمدجخاقاتررد

+ پاییز سال بعد جان . . . هر کدام را عشقت نمیکشد جواب نمیدهی ؟! باشد. این را اینجا مینویسم تا این رفتارت یادم نرود :/ 
کلن من عقده ای هستم.

این مساله در گرو پیروی از استراتژی خاص من است برای خشم. نه برای مهار خشم. بلکه اصولن در برابر خشم. مثل استراتژی در برابر دشمن. نه برای مهار دشمن ! که مثلن یکی اش این است بروید در رگ و جان دشمن غرق شوید اینطوری مهارش که نمیکنید هیچ ... جرئی از آن میشوید. 

یکی از راه ها در برابر خشم این است که بروید خود خود خشم شوید. تا دیگر خشم برایتان در تمثیل یک دشمن ظاهر نشود.

ریشه این استراتژی دیوانه وار (madness strategy) بر میگردد به حوالی سال 2014 .. زمانی که پرفسور s.m تصمیم گرفت با خشم خود کنار بیاید. . . خب s.m که خودمم... پس بخوانید ماجرا را : 

یادم است با قالی خواستیم برویم سینما ... ولی قالی دبه در آورد و نیامد. من به قدری کفری شده بودم که یک بسته کامل تریدنتم رو خیلی شیک و مجلسی گذاشتم لب جوب ... یعنی بدون هیچ خشونتی ... (اگر چیزی را با خشونت پرت کنید. خشم کاذبی از شما برداشته میشود ... مثلن بعضی ها برای کنترل خشم کاغذ تکه پاره میکنند یا به کیسه بوکس مشت میزند. این یعنی چی ؟ یعنی برای خشم خودتان احترام قائل نیستید و آن را مثل ظرف عسلی که لبالب پر شده ٬ به درون جوب میریزید تا اندکی از آن عسل کاسته شود. خب که چه .. با آن یکی دو من عسل باقی مانده میخواهید چه کار کنید ؟) 

برای همین تریدنت را بدون خشم گذاشتم لب جوب و رفتم. چهار هزار تومانی میشد و یادم است آن سال چهار هزار تومن خیلی بود (!) 
آن چهار هزار تومان بهایی بود که باید برای نفرت منطقی از قالی میپرداختم ... اصلن توضیح روح و معنای این جمله در قالب کلمات امریست خطیر که خود یکی دو تا پایان نامه دکتری فلسفه را جواب میدهد. 
شاید بزرگ که شدم جایزه ای تعیین کنم برای کسی که بتواند توضیح دهد : چرا من در جواب خشمم از قالی آن تریدنت را ریختم دور ؟ 

که اگر سر واژه سازی کنیم میشود 

چمدجخاقاتررد 

و ورژن انگلیسی این مسابقه فلسفه :

why i threw out that trident in the answer of my anger from ghali

WITOTTITAOMAFG

...

این پست منزجر کننده (شاید البته) فقط به این دلیل نوشته شد که مدتی بعد که مطالبم را خواندم یا مثلن همسر آینده ام سوار بر الاغ طلایی آمد و خواست مطالبم را بخواند ... بداند که با فرشته مواجه نیست ... بلکه با یک انسان مواجه است. انسانی که تا همین صد سال پیش برده داری را یک کار عادی میدانست و حتی الان هم آنقدر اراده و اتحاد ندارد تا بتواند جلوی نسل کشی هایی که کمتر از ۱۰ درصد از هم نژادی های خودش انجام میدهند را بگیرد. ... 
کودک هایی در ابعاد بزرگ که بر سر داشتن زمین بازی بیشتر ٬ عین خرس های شهوت زده که بر سر جنس ماده هم را کشتار میکنند و از گوشت هم لذت میبرند٬ از گوشت هم لذت میبرند. 


تصویر : اعدام ماری (فیل) 




پ ن : آن ۶ نفری که اینجا را "خاموش " دنبال کرده اند (به جز آقای ابریشمی ۶ نفر میماند) ... دقیقن فازشون چی بوده ؟:(  
اصلن آر یو عه لایو ؟ 
sina S.M
لیمو ترش🍋
۲۵ آذر ۱۵:۱۰
دیگ پیدام کردید دیگ!!!
فقط بلاگ شما بود ک ادرس نمیزاشتم!!!
ب جز اینجا و بلاگ bahar alone جای دیگ نظر نزاشته بودم...
برا مشاوره در خدمتم...
Poker Face
۲۴ آذر ۲۱:۰۱
این فک کنم اولین پستی بود که از وبت خوندم!
شایدم پست بالایی اولین پستی که خوندم:)
پاسخ :
با مدافعان تد حرفی ندارم ...
لیمو ترش🍋
۲۴ آذر ۱۸:۴۰
پست اموزنده ای بود...
فهمیدم throw با through فرق داره...
و فهمیدم trow out و trow away هم معنی اند!!!
😁
پاسخ :
میشه آدرس وبلاگتو بدی ؟ دو جا کامنتت رو دیدم ولی لینک نگذاشته بودی. پس من پیدات کردم ولی تو نامردی کردی و ادرستو هرجایی نمینویسی . 

بیا دیگه .. میس چری .. یه سری سوال ازت دارم . یه سری مشاوره ی فیلمی  
پرتقالِ دیوانه
۲۴ آذر ۱۶:۳۹
لااقل میدادی تیریدنتو یکی دیگه بخوره
چرا انداختی تو جوب :/
پاسخ :
فکر کنم این قضیه مال سال ۲۰۱۴ بود :دی 

پنیر سوئیسی
۲۴ آذر ۱۱:۲۵
"TWYBPSF"
! this was your best post so far
همیشه میخواستم بگم این پستت بهترین پستته ولی هی پشت گوش مینداختم . که دیگه یادم رفت . حالا مدتها از این پست گذشته . جدن چرا اونکارو کردی ؟ 

درضمن :
کودک هایی در ابعاد بزرگ که بر سر داشتن زمین بازی بیشتر ٬ عین خرس های شهوت زده که بر سر جنس ماده هم را کشتار میکنند و از گوشت هم لذت میبرند٬ از گوشت هم لذت میبرند. 

این جملاتت باعث شد بهت حسودی کنم . دست مریزاد واقعا .

+راستی آ.ت چرا میخواست تو رو دادگاهی کنه ؟؟؟ :))
پاسخ :
+ مراجعه شود به پست رمز دارِ شنبه ۲۹ آبان 
چقدر قلم خوبی داشتم .. که برگرفته از خشم و نفرتم در موقع نوشتن پست بود ! 
ممنون که توانایی هامو بهم یاد اوری کردی :)) 

زینب ...
۱۳ مهر ۱۵:۰۳
خب نمیخواستم بگم ولی یکیش منم!من همه رو خاموش دنبال میکنم هم اینکه طرف مجبور نباشه منو فالو بکنه هم هروقت خواستم آن کنم راحت باشم :)
پاسخ :
خیلی ممنون که مارو با فازتون آشنا کردین :دی 
بدی فرهنگ تعارف بازی همینه دیگه ... البته از نظر من !
ابراهیم ابریشمی
۱۱ مهر ۲۲:۲۴
متن خوبی بود، دقیق تر بگم، بیان خوبی از استراتژیت. به ویژه ماجرای ظرف عسل و تلاش بی فایده برای تخلیه اش. حیف که نیمه کاره رها شد، جایت بودم این تصویر را بیشتر کش میدادم تا نتایج و تصاویر جدیدتر و جذاب تری بگیرم.
اما خب استراتژیت یکم خامدستانه بود، چون خصلت لعنتی خشم، این است که مثل جرقه های آتش بی اجازه از سرت به هوا میپره و سر و صدا و دود تولید میکنه. اون لحظه اتفاقا ما خود جزیی از خشمیم، شعله های خشم. اما استراتژی تو دقیقا برای چند لحظه قبل از خود خشم است، یعنی لحظاتی که در خنسی لاینحل گیرافتادیم و هیچ جوره هم از پس حل کردنش بیرون نمی آییم، آنجاست که هنوز میتوانیم انتخاب کنیم خشمگین شویم یا بی خیال. وقتی که مثلا درگیر یک چیستان بی سر و ته می شویم و از ناتوانی خود برای حل کردنش کلافه میشویم. اینجا اگر کار بالا بگیرد کلافه گی به ناراحتی و ناراحتی به خشم تبدیل میشود، اما اگر بیخیال آن شویم، خب از بروز آتش سوزی و شعله های لعنتی خشم، پیشگیری کردیم. ( راستش دلیل عصبانیت کسی مثل من در مقابل سینمای الکن فرهادی هم همین است دقیقا، چیستان گویی های بی سر و ته که خودش هم جوابی برایش ندارد، و پشت ژستی فلسفی قایم میشود، حق بده جوش بیارم!)

آقا من میخواستم ریا نشه پنهانی دنبالت کردم، الان دیگر کارم رو بی اجر کردی :-P  
پاسخ :
هاها ! لوت دادم دیگه :) 
بر بام
۱۱ مهر ۲۰:۱۳
استراتژی مهار خشم، واژه سازی، نسل کشی، اعدامِ ماری...
باز هم پراکنده بود ولی این بار می شد یه ارتباطی بین اجزای متن برقرار کرد حداقل :)
 این تصویر اعدام ماری خیلی تاثیرگذار بود...
پاسخ :
یه ارتباطی ؟؟ (: خب همه اینها به هم به طور مستقیم ربط داشتن که .. اعدام ماری در راستای وحشی گری انسان بود که تو دو خط قبلش توضیح داده بودم !
اصولن افراد بیشتر به جنبه بصری مطالب جذب میشن .. حالا آن جنبه ی غیر بصری هرچقدر هم که میخواهد پروپیمان باشد :دی
Hamraz
۱۱ مهر ۰۰:۳۲
حس یه دشمن نیست, درون حتی در ازار دهنده ترین حالت نمیتونه دشمن باشه, مثل سمی ک کشنده نیست. پروفسور! اما استراتژی قابل توجهی دارید, اون چیزی که باید بدونید اینه که یکی شدن با خشم مثل یکی شدن با غم یا احتمالا از لحاظ جسمانی مثل یکی شدن با دل درد, ضعف های عاطفی مارو تبدیل به قهرمانهای وجودیمون میکنه, نباید فراموش کرد ک یه گالون خشم بودن تبدیلمون میکنه به تیغ کاکتوس و درنهایت خود کاکتوس. یه گونی ارامش بودن شاید به صرفه تر باشه, اونوقت قالی و غیره هم ک نیان, سینما و تریدنت رو باهم با تنهای میزنی بدون حس سیاهی. اینا رو گفتم ک بگم ب نظرم جنابعالی با خشم یکی نشدی, شماهم خشم رو رها کردی به روش خودت, ب نظرم خشم کلا اسیب بهمراه داره (البته نه خشم شجاعانه یا خشم برای گرفتن حق) یکنفر با خشم ب بدنش اسیب میرسونه و یکنفر به جیبش. :)
اینهمه اصرار بر تنفر امیز بودن  برای چیزی ک نفرتی ازش حس نمیکنم بنظرم ناشی از کروکودیل بودن پرفسور هست :))
در نهایت هم انسان کامل قرنها از یه فرشته برتره. هرچند سخته و دور، اما به روز برای همه محقق میشه. :) هیچ اجباری بر یه آدم مزخرف بودن نیست. :):
.
پ.ن: پُست هات کِیف میدن :)
پاسخ :
خب .. اولین تلاش برای گرفتن جایزه witot.... 
:(; 
آره راست میگی با خشم یکی نشدم .. ولی لاقل تلاشی هم برای مهارش نکردم و از نظر خودم خشم رو راه دادم تا بهم آسیب بزنه . البته شاید به طور ناخودگاه به جنگ باهاش رفتم
..
اصرار بر تنفر آمیز بودن نیست .. من فقط اونی رو مینویسم که از وجودم میاد :/
منتها آخرش میگم که : خودم هم میدونم ممکنه تنفر پراکنی معنی بده
کما اینکه اگر اونم نمیگفتم الان شما نظر دیگری میدادی :) جاست حدس . 
+ کروکودایلو از کجا اوردی ؟ کرگدن ؟؟ :دی
+لبخند هات دیگه معنای لبخند نمیده برام .. از بس تو هر موقعیتی ازشون استفاده کردی :/ کمتر بذااار 

رشته خیال
۱۰ مهر ۲۳:۴۹
قلمتون خیلی خوبه :) هر جور بنویسید من فکر میکنم پست آرمانگراست :))
پاسخ :
عاقا اجازه ؟ آرمانگرا چی هه ؟ (با لحن ظهتاب بخوانید !)
من متولد نیمه دوم دهه هفتاد هستم .. این اولین باره که لازم شده معنی این کلمه رو بدونم :/ 
پاییزِ سالِ بعد
۱۰ مهر ۱۸:۱۳
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*** **** ** ******* *******
پاسخ :
خب دیگه ابهت پست رو زیر سوال نبر. نت نداشتی که نداشتی :دی
دختر حــَوا :)
۱۰ مهر ۱۸:۱۰
نثر پستاتون خیلی دوست‌داشتنیه و بنظر من اصن منزجر کننده نیست. خواستم اینو بگم که فکر میکنم نویسنده ی خوبی میشید :)
پاسخ :
ممنون :-) البته شاید مطالبم کمی شیوع دهنده ی نفرت باشد :/ برای همان میگم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان