یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

غرور در این پست تعطیل ! سینای اسیب پذیر

یه چیز بنویس که برام جالب باشه ! تاحالا نشنیده باشم . ترجیحا درباره خودم ولی میتوانید درباره احمدی نژاد هم بگویید ... 

در فصل های مختلف خواننده ها فرق میکنن و الان ا۱لا فصل خوبی نیست :/ برای همینه که این دیوانه بازی را راه انداختم .


یک چیزی بگویید ! باشه ؟ فقط خواهشا جمله باشد . کلمه نه ! 
افرادی مثل بهار تبار بهمن هم بخواهند خل بازی در بیاورند و اوهاع بنویسند کامنتشان پاک میشه !!! 

خواهش میکنم خواهش میکنم سکوت نکنید ! 

I beg u و این حرف ها :دی 

جواب کامنت ها هم نمیدم که خونریزی به پا نشه و هرکسی دقیقا یک کامنت بده . :دی

sina S.M
بلاگر آرام
۳۱ فروردين ۲۲:۴۲
راستی یه چیز دیگه ام بگم. اسم وبلاگتو عوض کن به نظرم. چه ربطی داره آخه؟:‏|‏
پاسخ :
نمیشه بابا .. تا بوده اسمش همین بوده . بعدشم من کلی کتاب معرفی کردم اینجا . بی انصافی نکن 
بلاگر آرام
۳۱ فروردين ۱۶:۱۱
یجور خاصی هستی. گاهی به نظر میرسه خود درگیری داری:دی داستان هایی که مینویسی و کتاب هایی که میخونی خیلی برام عجیبه. نود درصدشون اصلا در دایره سلایق من نیست ولی دوست دارم پست تورو دربارش بخونم. به نظرم از اون دسته آدمایی هستی که دانشگاه رفتن تغییرشون داد با توجه به پست هات میگم. بعضی پست هاتم ده تا پاراگراف مینویسی که نه تاش درباره یه چیزه یکیش یه چیز دیگه، بعد ازت میپرسن موضوع دقیقا چی بود میگی جمله فلان اون یه دونه پاراگرافه :دییییی جدا از موضوعات جالب نوشتت و اینا برای من این چیزای فرعی هم خیلی جالبه و کلی میخندم گاها. از وبلاگایی هستی که غالبا دوست دارم علاوه بر پست کامنتاشونم بخونم. به نظر میاد تو دنیای واقعی خشک و بی اعصابی. چون اهل کرجی منو یاد یه بنده خدایی میندازی که خیلی ام عوضی بود! حس میکنم لحن نوشته هات عین لحن حرف زدن اونه:)
نقاشیات خیلی برام جالبه حتما تابستون اینستاتو باید دنبال کنم. زیادی رکی. اون پست های بی پرده که می نویسی یه حالته جاذبه و دافعه توأمان برای من داشت ولی زیادی رک بودنو دوست ندارم. به نظرم زیاد احساسی نمیای. یه بار به این فکر کردم که آنفالوت کنم ولی پشیمون شدم ( این که جریان چی بود به خودم مربوطه ولی خیلی جالبه به نظرم. برای همین گفتمش. بعضیا هستن من بارها میخوام که آنفالو کنم و گاهی هم میکنم و حتی بعدا باز فالو میکنم یا نمیکنم. خودم همیشه دوست دارم بدونم کیا گاهی تصمیم میگیرن آنفالوم کنن و چرا:) )
اوه چقدر نوشتم. یه مدتیه کلا وب نمیخونم درباره وبلاگ شما هم شاید اگه بی وقفه خونده بودم پتانسیل بیشتر نوشتنم داشت:دی
پاسخ :
ساکن تهرانم :-)
منا مهدیزاده
۲۹ فروردين ۰۰:۲۷
چه دیر دیدم اینو! عجیبه!
نمی‌دونم که چی بگم که تا حالا نشنیده باشی... ولی خب اولین چیزی که توجه منو به تو جلب کرد اون عکس آدم‌خواری که داشت آدم می‌پخت روی دیوار دبستانت بود که به عنوان توجیهی برای اینکه اگه در آینده قاتل شدی گذاشته بودیش :))) بعد خب من قدیما هر از چند گاهی میومدم و یهو کلی وبلاگتو می‌خوندم و جدیدن خیلی منظم‌تر می‌خونم و خب توی این چند سال حس می‌کنم دارم مرحله به مرحله تغییراتتو می‌بینم... یه base کلی شخصیتی داری که تغییر نمی‌کنه‌ها... ولی مثلن تو دوران دبیرستان خیلی تند و تیز و سخت بود به نظرم و هرچی میگذره با با حفظ کردن اصل شخصیتت انگار لبه‌هاش آروم آروم ساییده میشن و منعطف‌تر میشه... انگار که داری ذره ذره هویتتو میسازی و خیلی برای من جالبه این قضیه! :دی کلن شخصیت عجیب و بامزه‌ای داری! :دی دوست دارم این ساخته شدنتو مرحله مرحله دنبال کنم :دی
پاسخ :
عجیب ترین و شاید بشه گفت ترسناک ترین کامنتی که در کل زندگیم دیدم ! 
اسمم محموده
۲۷ فروردين ۲۱:۰۶
رای ممتنع میدم :/ نمیشناسمت و صرفا برای شاخ بنظر اومدن یه جمله فلسفی برات مینویسم از یه کشیش :
10% زندگی اتفاقاتیه که برات میوفته و 90% نحوه واکنش نشون دادن تو .
 
Bahar Alone
۲۷ فروردين ۰۹:۲۸
 حقشه!
راست میگی اصلا حقشه:/؛)
مه‍ شید
۲۷ فروردين ۰۴:۵۲
درمورد تو بگم؟ جوانی و جویای نام. بسیار خام و شتاب زده اما خب...کیه که توی این سن-اشاره‌ای به کم یا زیاد بودنش نداشتم فقط یه دوره که همه از سر میگذرونیمش- اینطور نباشه؟ پس زنده باد فصل های سوزان پختگی با دز بسیار امید دی:
مـــهــر بــانـــو
۲۷ فروردين ۰۱:۳۴
حقشه ...هنوز نشناختی اینو :/ همه سینا ها مرموزن 😈
Bahar Alone
۲۶ فروردين ۲۳:۴۷
مهربانو؟
خاکشیر کردی بچه رو!:دی.
گناه داره:|
Bahar Alone
۲۶ فروردين ۲۳:۴۴
خوشم میاد که زبون داری برای جروبحث و سربه سر گذاشتن.آدم حوصله ش سر نمیره:)
+اوهاع://

مـــهــر بــانـــو
۲۶ فروردين ۲۳:۳۲
از ته دلم بگم؟
من از سینا ها خوشم نمیاد ...ی بخش وجود زیادی لطیفه :/یه بخشش خیلی شروره ...
اگه ی روز ببینمت میزنم تو گوشت و کلی میخندم 😐کل احساسم ب تو ..
محمد رضا
۲۶ فروردين ۲۱:۵۲
گفتم ناراحتیت قابل پیش بینی بود!

حقم داری
96 دنبال کننده
40تاشونم تیکه بندازن اعصاب تعطیله!

حالا هستیم اشنا میشیم:)
لیمو ترش🍋
۲۶ فروردين ۱۹:۰۷
کلا خعلی عصبانی یید!
دعوا ک درست بشه فکر کنم اول شما عصبانیی بشید!
ی کم ریلکس تر و مهربون تر :|
هلما ...
۲۶ فروردين ۱۵:۵۳
ناامیدم کردین، اینکه حس میکردم هر حرفی که درنظرتون قابل قبول نباشه براتون حکم "احمقانه" رو داره درست از آب دراومد ولی در مقابل صریح بودنتون جذابتون میکنه :)
شما از اون آدمایی هستین که خوشم میاد اذیتشون کنم و لجشنو درآرم :) خیلی هم آدم نرمالی هستم ...
امـ اچـ
۲۶ فروردين ۱۴:۵۰
زیادی بنظر میخوای حرف ، حرفِ خودت باشه!!
هَشت حَرفی
۲۶ فروردين ۱۴:۴۹
اول خشم و هیاهو از فاکنر مینویسه:
زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچکس بعید نیست...
از اونجایی که گاهی با دوستای نزدیکت حتی به مشکل خوردی و نوشتی اینجا، جمله رو عمیق تر بخون. اگه خوب تر نگاش کنی از کسی عصبانی نمیشی و شاید ناراحت هم حتی نشی. اونوقت سینای آسیب پذیر هم نمیشی :)
میم _
۲۶ فروردين ۰۸:۴۴
حساس و حق به جانب
امیدوارم ناراحت نشی *_*
ف.ع ‏ ‏‏ ‏
۲۶ فروردين ۰۲:۴۵
به سر می‌شود رفیق فقط بگذار که بگذرد. این قدرتمندترین اعجاز زمان است....نسرینا رضایی


پـر یـا
۲۶ فروردين ۰۱:۲۶
به نظر میاد دوست خوبی باشی برای دوستات، البته یه کم زیادی حساس!
این چیزیه که من از دور دیدم.
ــ یاس ــ
۲۶ فروردين ۰۰:۳۸
کاش اینقدر گارد نداشتی :دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان