یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

ازدواج با اصول بی ارزش

دیشب پدرم سر سفره شام حرف هایی میزد که میخواستم لیوان شربت زاوزیی که جلویم بود را بپاشم توی صورتش (گرچه هرگز اینکار را نکردم ولی باز هم ابله هایی پیدا میشوند که بخاطر این فکر من را با تندرویی و کاملن رادیکال‌وار سرزنش کنند!! انگار اختیار فکرمان را هم نداریم) 

اشاره پدرم به دختر خاله ام بود ، داشت خطاب به مادرم یه جور هایی غیبت دخترخاله ام را میکرد. که به دلایلی دشمن پدرم محسوب میشد و باعث و بانی یک دعوای ترسناک ۷ ساله با خانواده خاله ام شده بود. دعوایی که مرا از بهترین و تنها دوستم ، یعنی پسر خاله ام جدا کرد و مسیر انزوا یافتن مرا برایم هموار تر کرد . مسیری که خودم هر روز از خودم میپرسم که خوب است یا بد ..

پدرم سر سفره شام گفت 

: اولش جلو یکی بدون روسری سلام علیک میکنی ، بعد کم‌کم یخشون باز میشه ، بعد پیامای شبانه ردوبدل میشه ، بهش میگه : من تنهام ... با هم قرارای یواشکی میذارن ... اما اگر آدم اگر از همون اول برا خودش یه اصولی قائل باشه ... 


اینجا بود که از فرط خشم میخواستم شربت را بپاشم توی صورت بابام. اولین جوابی که به ذهنم امد این بود که : ینی خودت که اصول قائل شدی الان زندگی گل و بلبلی داری ؟ 

اشاره ام به ازدواج سنتی پدر و مادرم است که در فامیل و آشنایان همسطح خودمان آخرین نسل از ازدواج های سنتی محسوب میشود . از آنها که داماد میآید خانه و دختر بی اذن و اراده ی خودش سرنوشت یک عمر زندگی اش توسط بزرگتر ها تعیین میشود. 

ازدواج مادرم با پسرعموی داهاتی اش غم انگیز و رعب آور است. پدرِ مادرم به همه دختر هایش توجه داشت الا مادرم . دختر ته تغاری خانواده که عزیز دردانه پدر بود. دختر بزرگتر هم که ماشالله برای خودش مردی بود . پسر ها هم که حسابشان جداست. مادرم مظلومانه به انتخاب پدرش ، پا در مسیری گذاشت که اصلا نمیدانست چه عواقبی دارد . مادرم هرگز عشق را تجربه نکرد . برای همین آنرا عجیب بی فایده و حاصل یک سری اختلالات هورمونی بی‌ارزش میداند. 


ان موقع به پدرم نگفتم یک رابطه بی اصول صد ها هزار با بهتر از یک ازدواج با اصول و بدون عشق است . ازدواجی که فرزندان در آن قربانی تنفر شما دو نفر از هم میشوند. ازدواجی که تنها بخش مثبتی که دارد ، بی اصول نبودنش است . 

البته اگر در قرن بیست و یک ، اصول یک چیزی باشد که خریدار داشته باشد . 


sina S.M
مرتضی معادی
۱۰ دی ۲۱:۱۴
فک کنم منظورت بابا اصن چیز دیگه ای بودااا !
نذاشتی ادامه بده که !
پاسخ :
چی چیو نذاشتم ادامه بده ؟؟؟ 😂 
صحبتش تموم شد دیگه !!
masi Rika
۱۰ دی ۲۰:۴۰
به شدت قلمت منو یاد اون میندازه!!
توئم بخاطر عقاید سیاسیش نصفه ولش کردی؟!

+ندیده بودم جواب کامنتمو! :|
خانم والیوم
۰۹ دی ۱۸:۱۲
امممم...
سینا فقط 50% باهات موافقم ..
ب پدرت باید احترام بذاری نه بخاطر عقایدش یا تنفرش به کسی یا راه انداختن دعوای خانوادگی..
چون اون پدرته و دوستت داره حتی اگه نشون نده:)

توی نسل پدر و مادرهای ما اون مدل ازدواج رواج داشت تقریبا کسی این وسط مقصر نیست:)
پسرم تو به اینده فک کن نه به گذشته ای که هیچ دخالتی توش نداشتی و قدرت تغییرش رو نداری:)
پاسخ :
چشم خانوم والیوم :) 
فاطمه (خط سوم)
۰۹ دی ۰۳:۱۶
این یه مدت چقدر پخته تر شده افکارت
لاییک 
کامنتتم بعدا تایید میکنم و ج میدم. درگیر دمتحانام
امادنبالت میکنم
این پستتم به دلم نشست دلم نیومد کامنت نزارم
+
رمز پست قبل پلیز
پاسخ :
به خانم خسته از خاب زمستانی بیدار شد و به ما یه سری زد ! (خسته به این دلیل که اگر جای t و s رو توی ادرس وبت عوض کنیم به خسته میرسیم !!)

موفق باشی :)
Bahar Alone
۰۷ دی ۱۹:۵۵
خب چون از مادر عروس بود بی ربط بود:دی!!
پاسخ :
عجب 😂😂😂
masi Rika
۰۷ دی ۱۸:۲۳
من هنوزم معتقدم ازدواج سنتی بهتره...کما اینکه الان اونطوری نیس که خونواده دختره فقط تصمیم گیری کنن و بنشوننش سر سفره عقد!
ازون جهت که اول خونواده ها با هم آشنا باشن...

+کتاب کافه پیانوی فرهاد جعفری رو خوندی؟! :)
پاسخ :
متاسفانه نتونستم تمومش کنم . نصفه خوندم . چطور ؟ 

مامان منم فکر میکرد اونجوری بهتره ... :/ بهرحال فکر کنم ازدواج سنتی اونقدر سریع و تو رودربایستی شکل میگیره که اصلا قدرت انتخاب برای طرفین باقی نمیذاره
میم کاف
۰۷ دی ۱۱:۱۹
نمیشه کلا خانوادها رو از جریان ازدواج حذف کرد و خب اونا هم باید تا یه حدی نظر بدن و کمک کنن تو تصمیم گیری
مهم نگه داشتن حد بین تصمیم گیری بجای اون شخصه و کمک کردن بهش تو تصمیم گیری

پاسخ :
بله خب ... خانواده باید نقش داشته باشه ولی به نظرم طرفین اول باید همو پیدا کنن بعد خانواده رو در جریان بذارن نه اینکه افسارو همون اول بدن دست بزرگترا 
Bahar Alone
۰۷ دی ۱۱:۰۵
:))) اتفاقا رسم ورسومات بعضی اوقات واقعا یه مانع بزرگ برای ازدواج محسوب میشه:دی
( کلامی از مادر عروس)
پاسخ :
خخخخ نه بابا شما بیشتر از مادر عروسی :) شما خود عروسی اصن 😂😂 
ولی خب نفهمیدم کامنتت چه ربطی به پست ام داشت ‌... بخدا شوخی نمیکنم ، 
من دارم از ازدواج هایی حرف میزنم که به گفته بابام با اصوله ... در حالی که این اصول به نظرم تضمینی برای یه مسیر خوب نیست
پرتقالِ دیوانه
۰۷ دی ۱۰:۰۸
به نظر من نه از اینور بوم بیافتیم نه از اونورش :))

پاسخ :
:)) 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان