یک وبلاگ آزاد ! هر انتقادی به جاست.

ساعت پنج عصر



بگم که اصلا قرار نیس چیزیو لو بدم برعکس بقیه پست هام در مورد فیلما . 



فیلم عالی بود ! و خب غیر از اینم نمیشد انتظار داشت . با یه قسمتاییش تا حد مرگ میخندیدم (اولین باری بود که توی سینما میخندیدم ! از ته دل منظورمه !!)  و با یه قسمتاییش بغض گلومو چنگ میزد ! اینه که فکر میکنم بشه بهش گفت طنز تلخ یا کمدی سیاه یا هرچی که هست ...

هرچند فکر میکنم مهران مدیری برای خودش یه غوله اما میشد یه جور تازه وارد شدنش رو به سینما در این فیلم مشاهده کرد !! از تیتراژ سریالی خشک گرفته تا نحوه روایت . 

 باز هم میشد در این فیلم یک جور تعهد به تلویزیون رو دید . خبری از دیالوگ های رئال و خاصی که فقط در سینما پیدا میشود در اولین اثر سینمایی مدیری به چشم نمیخورد . سطح دیالوگ ها کلا همان تلویزیون پسند بود که مردم سراسر ایران بتوانند لذت ببرند این البته هدف خود مدیریه که مردمی تر باشه کاراش . 

حتما باید این فیلمو در سینما دید عین این خسیسا صبر نکنید سی دیش بیاد . یهو دیدی مورد دار شد پس تا داغه بچسبون !! 

و البته اکران استثنایی امروز خوبیش این بود که اولین اکران عمومی فیلم بود و از ساعت ۹ تا ۹ و نیم ۳ تا اکران داشت که من در سومی اش بودم . و حضور افتخاری خود مهران از همه باحال تر و خفن تر بود . 

تونستم با گوشیم ازش فیلم بگیرم و حتی خیلی از نزدیک موفق به این کار شدم ! بعد از فیلم صف وحشتناکی تشکیل شد که دو تا دوتا میرفتن باهاش عکس میگرفتن ؛ گرچه خیلی دوست داشتم ولی خب صف همیشه منو منصرف میکنه ، مخصوصا اون صف که اصلا انتهاش معلوم نبود .‌. 

گویا کلا مهران اصلا ازین کارا نمیکنه که با مردم عکس بندازه برا همین ملت اینقدر هیجان زده بودن . و استقبال اونقدری بود که کورش اعلام کرد شنبه هم مدیری میاد ! اونم برا چی ؟ فقط به خاطر عکس یادگاری با مدیری !!




sina S.M
۱۱ نظر

آن قصر که جمشید در او جام گرفت /دیدی که چگونه گور بهرام گرفت ؟!

سلام !


ببخشید اگر لحنم کمی تند و تیز بود ! همین یه ساعت پیش داشتم توی ویکی پدیا مقاله "دانمارک" رو میخوندم که به چیز عجیبی برخوردم !

طعنه و مزاح در گفت و گوی عادی دانمارکی یه امر کاملن مشهود و حتی الزامیه ! اینو میدونستید که اغلب حرف های رد و بدل شده در محیط کار به صورت تقبیح و متلک هست ؟!


یعنی همه با هم رک و راستند ! این خصلت شیرین را جامعه ایرانی به هیچ وقت نخواهد چشید ... وقتی که بنای گفت و گو بر رعایت ادب طبقاتی و آداب معاشرتمون بر پایه ی ، خود تخریبی بنا شده . 

البته این موضوعیست که جامعه شناسان مطرح این مرز و بوم خیلی قبل تر به آن پی برده بودند . و ریشه آن را حمله مغولان دانسته اند ...



عاداتی مثل چاپلوسی و تملق و حقیر شمردن خود نزد دیگران تحت اخلاق و ادب ایرانی ... اخلاق و ادبی که دربار مفلوک فارسی برای حفظ جان ونه حتی حفظ مقام ، در برابر بیابان گردانی که قانون و اخلاقشان از قدرت و زور بازویشان می آمد . نه از زبان بی مایه که درواقع برای هضم بهتر غذا در بدن به وجود آمده ... 


اجداد ما و بزرگان مان کم کم به ما یاد دادند این بر خاک افتادن ها و مظلوم نمایی و خود خار پنداری نه تنها باعث حفظ جان است ، بلکه به کار حفظ مقام هم می آید . و این شد که به اینجا رسیدیم که وقتی میخواهیم وارد آسانسور شویم ، اگر قبل از بقیه وارد شویم ، خبطی کرده ایم خبطستان ... و بی هوده به دنبال پیشرفت هم هستیم ... پیشرفت مثل جوامعی که اصلن نمیدانند تعارف یعنی چه و برای چه اختراع شده ... و حتی برای استحکام دوستی هایشان دوز بی ادبی و رک بودنشان را بالاتر از حد معمول میبرند !


چه بسا در تمام جهان مردم بهنگام اعدام شدن ، حرف خود را با قاطعیت زده اند یا به روی صورت جلادشان تف پرتاب کرده اند ...

و در اینجا ، در تمام فیلم ها و سریال های تاریخی به ما نشان میدهند که ما از همان اول هم تا دقیقه آخر زندگی ، به پست بودن و خود خوار انگاری و مظلوم نمایی بی هوده ادامه داده و مشاهده شده پیرمردان هق و هق راه می اندازند و به اندازه دجله اشک میریزند . 


هی هات من الظلله ! (چی هس اصن اصلش ؟!)



مهران مدیری ! مرد شاهکاری ! آمده و گوی رقابت را از چنگ رامبد در آورده ... 

از این به بعد مقاله های کوتاهی در باره ی ایشان مینویسم باشد که روزی ایشان را زیارت کنیم :دی البته امیدوارم وقتی زیارتشان میکنیم مارا دست اندازد و کمی مزاح در وکنیم !


مهران مدیری را بشناسیم 1


مهران 47 سالشه (به تاریخ پست نگاه کنید) 

با ساخت سریال برای تلویزیون ، نشون داده ببیننده های خانگی رو دوست داره 

کسایی که پول اضافه برای سینما یا سی دی ها پرداخت نمیکنن و در راحت ترین حالت ممکن 

در حالت لم داده یا تخمه شکستن ، او را میبینند .


مهران مدیری ذر مصاحبه ای گفته بود به هیچ وجه نمیخواد از مردم جدا بشه...

منظور او از مردم ، ببیننده های تلویزیون بود . 

این انگیزه باعث شده دوباره به تلویزیون باز گردد و ساخت برنامه در شبکه نمایش خانگی را 

به کل رها نمود !


او جدیدن به مردمی ترین شکل ممکن ظاهر شد

یعنی یه سبک جدید که دائم با مردم و بیننده ها سروکار داره


دورهمی که میشه یک جور هایی برداشت آزاد از خندوانه تلقی کرد

گرچه قالب اصلی برنامه دور همی ریشه خارجی داره


اما بهرحال این ایده ی تقلید از خارجی ها رو رامبد راه انداخت


مهران به بهترین شیوه ممکن دارد خلا بوجود آمده در این چند سال را پر میکند 


خلائی که البته هنوز پر نشده 


و هنوز خیلی ها هستند که نمیدانند .


چرا شب های برره 


برعکس دیگر سریال های ایرانی 


تکرار نمیشود ؟! 









پ ن : یکی از نظرات پروارم به یکی از پست های وبلاگ سروش :


 http://kaayto.blog.ir/post/Social-Traitors


این عزیزی که در کامنت ها اشاره کردن خیلی میخوام بدونم کیه !!! میم ! 


طبق توصیه خودت باید بدبین باشیم ... پس میم میتونه اول یه سری اسم مشخص باشه !

اولین اسم این لیست میتونه زن بودن ایشون رو تقویت کنه .

مخصوصن وقتی از هیولایی مثل آ.ت پشتیبانی میکنن ... طرفداران ا.ت  فقط دختر های ترشویی هستند که همه خواستگارارو رد کردن تا کسی با اسب طلایی سر برسه . و چون مسلمن شپش هم سر نرسیده به این نتیجه رسیدن که مرد ها همه هیولا و زن ها همه فرشته اند ... به قول سلینجر : چه زرت و پرتی ! 


البته میم میتونه مخفف مرد هم باشه ... ولی خودت گفتی همه اهم ، غیر از اینکه خلافش ثابت بشه :دی 

راستی در مورد نظر مریم ! یادمه توی وبلاگ دختری که بوی سیب زمینی میداد ، نویسنده همچین حرفی زده بود و گفته بود که نباید درمورد دیگران حتی فکر کنیم ! چه برسد بخواهیم قضاوتشان کنیم !

تجربه نشون داده این جور طرز تفکر برای کسانیه که فکر میکنن بقیه راجع بشون فکر نمیکنن ! 

ولی خب حقیقت چیز دیگریست ... آدم باید مسلح باشه ... وقتی کسی را در مترو دیدی ، باید در ذهنت با بیشترین سرعت ممکن به اون فحش بدهی : 

1. آشغال کت شلواری 
2. پا گنده 
3. لوس عقده ای 
4. شهرستانی بیچاره
5. کتاب نخون مفلوک 

(این ها رو باید با بیشترین سرعت به مردم پرتاب کرد .) چون در اون صورت اونها از قیافتون میفهمن امل تشریف دارین و خودشون یه خروار فحش ذهنی روتون خالی میکنن !!! بعد میگی : چرا همه با من اینجوری ان در حالی که من باشون مثل فرشتم و حتی حاضر نیستم تو ذهنم اونا رو برنجونم ... 

(عجب نظر پرواری شد بهتره تا بچه ننداخته یه کپی شو آخر آخرین پستم قرار بدم ! :دی )
sina S.M
۰ نظر

آقایون تنگیله ها توک سرخا گفته واشوم !

سریال در حاشیه 2 به نظرم درخشان ترین اثر مهران مدیری است و باید هم باشد !

در ایران یاد گرفته ایم از تنگنا های قانونی استفاده های حیرت آوری کنیم. کما آنکه رضا عطاران در مصاحبه ای وقتی از او سوال میشود که چرا به آن سوی مرزها نمیرود تا با فراق بال بیشتری طنز بسازد ؟ جواب حیرت آوری میدهد که با دیدن درحاشیه 2 بیشتر به آن پی بردم ! میگوید همین که دست و پایم بسته است موجب بروز خلاقیت میشود !


حالا ما در اینجا مهران مدیری را که زیر بار خشم پزشکان مجبور به تغییر مسیر در ساخت سریال تلویزیونی اش میشود ! اینبار همان طور که جواد رضویان میگوید ... واقعن فقط میتواند با تبهکار ها شوخی کند ! بله این طنز غم انگیز است و مرحبا به مهران مدیری که پیامی کوتاه را با ساخت یک سریال به تمام جهان رساند ...

در کشوری که قوانین همچنون خار در چشم هنر فرو میرود ... قالب سریال طنز چیزی جز مرد هایی با لباس هایی یکسان که 24 ساعته در یک سوله ی خاک خورده سعی میکنند با زبان فارسی ملت را بخندانند نمیتواند باشد.


حالا که از بحث افسوس آور قضیه کنار بیاییم جالب است چند تا از بخش های سریال که خوشم آمد را بگم باشد که دست گاری شویم :دی

(یعنی آنقدر بخندیم که شبیه دسته گاری بشویم !)


ظهتاب یا زهتاب میگه : یه کابل اش تی ام های هه !


نادر اومدن : اومددددددددددن اوممممممدن !


ظهتاب یا زهتاب : باسو باسو ... شی شی میگه ای ...


بینابینی : آقای ظهتاب میگن اومدددددددددن اومددددددددن


ظهتاب : یعنی فک کردی من نفهم هستوموووووو ؟؟؟ نــــــــه یعنی میگی من نمیفهمم ای چی میگه ؟؟؟؟ نــــــــه مونو نگا کن یعنی میگی ...


(ظهتاب 10 بار دیگر هم همین دیالوگو تکرار میکنه و در همین حال نادر اومدن هم دست بردار نیست !) 

نادر اومدن : اومدددددددن اومممممممدن !( ظهتاب در این بین : نههههههه منو نیگا نهههههههههه نهههههههه ) اوممممممممدن !


بینابینی : ددددددد ه هه  شوروشو در اوردین ... بهروز به این دوستت بگو یکم آروم باشه ...


بهروز : آقا تیمور ... چیکارش کنم ! نادر اومدنه دیگه ... باید روزی 10 بار عربده بکشه مگرنه ...


بینابینی به دوربین زل میزند ....: مگر نه چی ؟؟؟؟


بهروز : مگر نه <اومدن دونش> میترکه ...
(بهروز بعد از این گفته ی خود ... حالت بادکنکی به خودش میگیرد !)


در این هنگام تیر طایفه اژدره .. توک سرخا پیداشون میشه و همه بازیگرا ساکت میشن و بهروز بیش از پیش بادکنکی میشه !




اژدر میاد رو در رو میشه با تیمور :: شنیدم میخوای تو قسمت آخر از رو جنازه ی ما رد بشی !!

تیمور بینابینی به دور بین نگاه میکنه و میگه : .....

پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ . . .

یهو همه بازیگرا میزنن زیر خنده و اژدر خان سیبیلشو میگیره که یوقت از صورتش نیوفته !

sina S.M
۳ نظر
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان